English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
Other Matches
oxygen convertor مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
oxygenize با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
transition تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
transitions تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
control line aircraft نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
quick out نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
pale کمرنگ
paler کمرنگ
palest کمرنگ
lunar کمرنگ
dulls کمرنگ
faints کمرنگ
dulling کمرنگ
dullest کمرنگ
duller کمرنگ
dulled کمرنگ
dull کمرنگ
fainter کمرنگ
faint کمرنگ
faintest کمرنگ
fainted کمرنگ
primroses زرد کمرنگ
undertone رنگ کمرنگ
undertones رنگ کمرنگ
weak tea چای کمرنگ
primrose زرد کمرنگ
lavender بنفش کمرنگ
mats کمرنگ شدن
mat کمرنگ شدن
Palegreen <adj.> <noun> سبز کمرنگ
washy کمرنگ سست
aqua آبی کمرنگ
fulvous زرد کمرنگ
Pale pink صورتی کمرنگ
fallow زرد کمرنگ
dun رنگ قهوهای کمرنگ
inconspicuous غیر برجسته کمرنگ
matte [matt] [flat] [dull] <adj.> رنگ کدر [کمرنگ] [تیره]
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
ensign سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
seed pearl مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
pneumatic گازی
gaseous گازی
gas filled گازی
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
oxygen carrier اکسیژن بر
empyreal air اکسیژن
oxygen اکسیژن
oxybiont اکسیژن زی
gas lights چراغ گازی
gas furnace کوره گازی
gas cable کابل گازی
gas chromatography کروماتوگرافی گازی
gas compound ترکیب گازی
gas burner مشعل گازی
gas bomb بمب گازی
gas bearing یاتاقان گازی
thypatron لامپ گازی
gasometry تجزیه گازی
gasiform گازی شکل
hydropneumatic گازی روغنی
moped موتور گازی
gaseous electronics الکترونیک گازی
gas welding جوشکاری گازی
gas phase حالت گازی
gas phase فاز گازی
gas alarm اژیر گازی
gas light چراغ گازی
gas tube لامپ گازی
gas cut برش گازی
gas fuel سوخت گازی
gas flame لامپ گازی
gas filled relay رله گازی
gas filled rectifier یکسوکننده گازی
gas filled photocell فتوسل گازی
gas lamps لامپ گازی
gas ligther فندک گازی
gas lamp o. light لامپ گازی
gas hearth کوره گازی
gas filled lamp لامپ گازی
gas detector اشکارساز گازی
gas engine موتور گازی
internal combustion turbine توربین گازی
gas equilibrium تعادل گازی
gas laser لیزر گازی
gas impregnated cable کابل گازی
gas hearth اتشدان گازی
gas filled capacitor خازن گازی
gas flame چراغ گازی
nebulosity حالت گازی
fuel gas سوخت گازی
skeptic شک گرای
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
oxygen ration نسبت اکسیژن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
acidic oxide اکسیژن اسیدی
oxygen deficit کمبود اکسیژن
oxygenation امیزش با اکسیژن
oxygen گاز اکسیژن
oxygen اکسیژن دار
deoxidate بی اکسیژن کردن
oxygen deficit کسر اکسیژن
oxygenization اکسیژن دهی
oxygenize با اکسیژن امیختن
anoxia کمبود اکسیژن
oxygenated اکسیژن زدن
oxygenation اکسیژن زنی
deoxygenation اکسیژن زدایی
oxygenation ترکیب با اکسیژن
atmospheric oxygen اکسیژن هوا
deoxidize بی اکسیژن کردن
oxygen extraction جذب اکسیژن
deoxidation اکسیژن گیری
oxygen debt وام اکسیژن
oxidization ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant اکسیژن کم تاب
oxygenating اکسیژن امیختن
oxygenating اکسیژن زدن
liquid exygen اکسیژن مایع
oxygenates اکسیژن زدن
oxygenated اکسیژن امیختن
oxygenate اکسیژن امیختن
oxygenate اکسیژن زدن
liquid oxygen اکسیژن مایع
oxygen cylinder سیلندر اکسیژن
oxidation ترکیب با اکسیژن
oxyacetylene welding جوش اکسیژن
oxygenates اکسیژن امیختن
lox اکسیژن مایع
oxygen cylinder مخزن اکسیژن
oxygen debt بدهی اکسیژن
gas cutting برشکاری گازی [مهندسی]
gas filled tube لامپ تخلیه گازی
throttle twist grip دستگیره موتور گازی
gas lights نور یا روشنایی گازی
three shaft توربین گازی با سه شفت
gas degeneration فساد تدریجی گازی
gas discharge lamp لامپ تخلیه گازی
throttle hand lever اهرم دستی گازی
gas discharge relay رله تخلیه گازی
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
hydropneumatic دستگاه گازی روغنی
gas film لایه یا قشر گازی
gas filled valve لامپ الکترونی گازی
bunsen gas burner چراغ گازی ازمایشگاه
plasma display panel صفحه نمایش گازی
air furnace کوره یا بوته گازی
gas engine blower دمنده موتور گازی
gas discharge arrester برقگیر تخلیه گازی
regenerative gas furnace کوره گازی رژنراتیو
gas coal ذغال سنگ گازی
gas light نور یا روشنایی گازی
unitary توحید گرای
assumed azimuth گرای فرضی
grid bearing گرای شبکه
ruralist روستا گرای
ultramodernist فرانو گرای
true azimuth گرای حقیقی
magnetic azimuth گرای مغناطیسی
communalist اشتراکی گرای
compass azimuth گرای مغناطیسی
dermotropic پوست گرای
realist تحقق گرای
incalescent گرما گرای
individualists فرد گرای
relative bearing گرای نسبی
escapist گریز گرای
feudal تیول گرای
sectarian فرقه گرای
realists تحقق گرای
realist راستین گرای
grid azimuth گرای شبکه
solipsist نفس گرای
militarist جنگ گرای
nationalist ملت گرای
back azimuth method گرای وارونه
extroverts برون گرای
extrovert برون گرای
nudist برهنگی گرای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com