Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
great dane
نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
Other Matches
irish wolfhound
سگ شکاری بزرگ وقوی هیکل
breast drill
نوعی دریل دارای مته بزرگ
billhook
نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
fur king
بازرگان بزرگ پوست
dalmatian
نوعی سگ بزرگ
bulldogs
نوعی سگ بزرگ
bulldog
نوعی سگ بزرگ
saint bernard
نوعی سگ بزرگ
grampus
نوعی یونس بزرگ
black grouse
نوعی باقرقره بزرگ
brazier head rivet
نوعی پرچ با سر بزرگ ونازک
halibut
نوعی ماهی پهن بزرگ
halibuts
نوعی ماهی پهن بزرگ
thin skinned
دارای پوست نازک
parachute spinnaker
نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
leather back
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
black a vised
سبزه دارای پوست تیره
To be sound in wind and limb.
جسما" سالم وقوی بودن
avocados
نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
avocado
نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
mudcapping
نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
starlifter
نوعی هواپیمای حمل و نقل چهار موتوره جت بزرگ
bustiest
دارای پستانهای بزرگ
abdominous
دارای شکم بزرگ
swell butted
دارای کفل بزرگ
busty
دارای پستانهای بزرگ
chesty
دارای سینهی بزرگ
throaty
دارای گلوی بزرگ
throatiest
دارای گلوی بزرگ
throatier
دارای گلوی بزرگ
gor bellied
دارای شکم بزرگ
nasute
دارای منخرین بزرگ
steatopygous
دارای کفل بزرگ
steatopygic
دارای کفل بزرگ
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
pyknic
دارای شکم بزرگ واندام خپله
industrial
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
urceolate
دارای شکم بزرگ و دهانه کوچک
pycnic
دارای شکم بزرگ واندام خپله
gurnard
نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
english setter
نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
sea bat
نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
tandem roller
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
zinjanthropus
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
incrust
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
oogamous
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
suppleness
نرمی
subtilty
نرمی
leniency
نرمی
oiliness
نرمی
unction
نرمی
leniently
به نرمی
milkiness
نرمی
gloss
: نرمی
pliantly
به نرمی
waxiness
نرمی
mushiness
نرمی
tractability
نرمی
suavity
نرمی
softness
نرمی
silkiness
نرمی
smoothness
نرمی
placably
به نرمی
smoothly
به نرمی
limply
به نرمی
softly
به نرمی
sweetness
نرمی
spooniness
نرمی
pulpiness
نرمی
pliability
نرمی
benignancy
نرمی
mildly
به نرمی
peachiness
نرمی
mildness
نرمی
sleekness
نرمی
facileness
نرمی
flexibly
به نرمی
laxly
به نرمی
ductility
نرمی
lubricous
نرمی
lubricity
نرمی
flagginess
نرمی
flabbiness
نرمی
lenity
نرمی
looseness
نرمی
fineness
نرمی
mansuetude
نرمی
flexility
نرمی
litheness
نرمی
lenience
نرمی
fluffiness
نرمی
limpness
نرمی
downiness
نرمی
flimsiness
نرمی
doughiness
نرمی
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
flow
حرکت به نرمی
amenities
نرمی ملایمت
osteomalacia
نرمی استخوان
reckets
استخوان نرمی
amenity
نرمی ملایمت
pash
یورش نرمی
plasticity
خمیری نرمی
flowed
حرکت به نرمی
flows
حرکت به نرمی
facilely
به نرمی ماهرانه
toughness index
شاخص نرمی
softening point
نقطه نرمی
mellowness
نرمی رسیدگی
reckets
نرمی استخوان
creep ductility
نرمی خزش
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
fineness of lime
نرمی و ریزی اهک
plasticity
حالت پلاستیکی نرمی
fineness modulus
مدول نرمی و ریزی
fineness modulus
مدول ریزی و نرمی
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
malleability
باخاصیت چکش خواری نرمی
ricketiness
دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
scumble
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
holystone
سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
textile
زیر دست
[احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
rinds
پوست
goatskins
پوست بز
shells
پوست
tunc
پوست
barking
پوست
goatskin
پوست بز
shell
پوست
encrustations
پوست
husks
پوست
barks
پوست
encrustation
پوست
shelling
پوست
stripper
پوست کن
strippers
پوست کن
scalp
پوست سر
skinning
پوست
flayer
پوست کن
skinned
پوست
skin
پوست
husk
پوست
shale
پوست
swanskin
پوست قو
glume
پوست
integument
پوست
rind
پوست
tegmentum
پوست
tegmen
پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com