English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
greenling نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
Other Matches
cero نوعی ماهی خوراکی
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
turbot ماهی پهن خوراکی
porgee ماهی خوراکی دندان دار
porgy ماهی خوراکی دندان دار
sockeye ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
whiting ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
periwig نوعی صدف خوراکی
champignon نوعی قارچ خوراکی
timbale خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
cantarellus نوعی قارچ کوهی خوراکی
geoduck نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
goggle eye نوعی ماهی
eulachon نوعی ماهی
cod نوعی ماهی
bass نوعی ماهی خارداردریایی
hammerhead نوعی ماهی کوسه
panfish نوعی ماهی خاردار
basses نوعی ماهی خارداردریایی
guitarfish نوعی ماهی پهن
flying gurnard نوعی ماهی بالدار
angelfish نوعی کوسه ماهی
lunker نوعی ماهی درشت
halibut نوعی ماهی پهن بزرگ
goldeneye نوعی ماهی مینای زرد
gray trout نوعی ماهی قزل الا
floundered نوعی ماهی پهن لغزش
flounder نوعی ماهی پهن لغزش
stingray نوعی ماهی پهن برقی
floundering نوعی ماهی پهن لغزش
gannet نوعی مرغ ماهی خوار
halibuts نوعی ماهی پهن بزرگ
gimp نوعی ریسمان ماهی گیری
skipjack نوعی ماهی زیستگردر سطح اب
flounders نوعی ماهی پهن لغزش
grouper نوعی ماهی دریاهای گرمسیر
gurnard نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
dapping نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
carnivore گوشتخوار
zoophagous گوشتخوار
sarcophagi تابوت گوشتخوار
sarcophagus تابوت گوشتخوار
sarcophaguses تابوت گوشتخوار
carnivorous حیوان گوشتخوار
cub بچه پستانداران گوشتخوار
hellgrammite کرم حشره گوشتخوار
bird of prey مرغ شکاری گوشتخوار
cubs بچه پستانداران گوشتخوار
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
racoon or raccoon یکجور پستاندار گوشتخوار درامریکا
wolverine انواع پستانداران گوشتخوار دله
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
eating خوراکی
meals خوراکی
cates خوراکی
comestible خوراکی
edible خوراکی
chow خوراکی
chows خوراکی
viands خوراکی
meal خوراکی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
articles of food موادغذایی یا خوراکی
trophic level تراز خوراکی
strawberries چلیک خوراکی
strawberry چلیک خوراکی
green vegetable سبزی خوراکی
oyster صدف خوراکی
oysters صدف خوراکی
green meat گیاه خوراکی
mussles صدف خوراکی
morel قارچ مورکلای خوراکی
morelle قارچ مورکلای خوراکی
pinon تخم خوراکی کاج
truffle قارچ خوراکی دنبلان
pinyon تخم خوراکی کاج
truffles قارچ خوراکی دنبلان
roughage مواد خوراکی زبر
salmonberry تمشک سرخ خوراکی
sego پیاز خوراکی زنبق
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
larders گنجه خوراک خوراکی
larder گنجه خوراک خوراکی
potherb سبزیهای معطر خوراکی
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
gemma نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
short order خوراکی که زود مهیا میشود
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
snapping turtle لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
terrapin لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapins لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
hasty pudding خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
To go bad . To rot . To spoilt . خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
fished ماهی
tuna fish ماهی تن
fish ماهی
tuna ماهی تن
piscium ماهی
fishes ماهی
per mensem ماهی
dogfish سگ ماهی
lunar ماهی
mermaid زن ماهی
caudal fin دم ماهی
tartar sauce سس ماهی
pisces ماهی
mermaids زن ماهی
sturgeon سگ ماهی
haberdine ماهی
gar سگ ماهی
fumade ماهی
scomber ماهی اسقومری
spawn تخم ماهی
spawned تخم ماهی
spawning تخم ماهی
spawns تخم ماهی
walruses شیر ماهی
walrus شیر ماهی
minnow ماهی گول
scincoid ماهی سقنقر
minnows ماهی گول
sea devil ماهی کوسه
frog fish ماهی کوسه
fryer ماهی تابه
domes گرده ماهی
dome گرده ماهی
guitarfish ماهی گیتار
gurnet سرخ ماهی
catfish گربه ماهی
herring شاه ماهی
herrings شاه ماهی
sperm whale عنبر ماهی
jowl کله ماهی
sharks کوسه ماهی
shark کوسه ماهی
jowls کله ماهی
mullet شاه ماهی
dogfish اره ماهی
sawfish اره ماهی
remora ماهی چسبنده
roach ماهی ریزقنات
roaches ماهی ریزقنات
red mullet شاه ماهی
accipenser ماهی خاویار
prickleback کولمه ماهی
acipenser ماهی خاویار
prickleback کلمه ماهی
fishiness خوی ماهی
cambers گرده ماهی
camber گرده ماهی
branchia گوش ماهی
frying pans ماهی تابه
ridgeways گرده ماهی
ridgewise گرده ماهی
frier ماهی تابه
saw fish اره ماهی
dolphins ماهی یونس
gurnet ماهی سرگنده
salmontrout ازاد ماهی
salmontrout ماهی ازاد
halieutics ماهی گیری
fomalhaut دهان ماهی
flat fish ماهی پهن
fishway گذرگاه ماهی
salmon trout ازاد ماهی
salmon trout ماهی ازاد
frying pan ماهی تابه
angler ماهی گیر
bloated hearing ماهی دودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com