English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
kiwi نوعی مرغ زلاند جدید
kiwis نوعی مرغ زلاند جدید
Other Matches
kakapo طوطی زلاند جدید
zelanian Zeland New وابسته به زلاند جدید
maori قبایل مائوری زلاند جدید
kaka طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
kaury کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
kauri کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
maiden جدید
up to date جدید
novel جدید
novels جدید
newest جدید
unprecedentedly جدید
recent جدید
modern جدید
new- جدید
maidens جدید
newer جدید
new جدید
up-to-date جدید
unprecedented جدید
new deal سیاست جدید
newfound جدید الاکتشاف
innovation حرکت جدید
reorganization صورت جدید
reprint چاپ جدید
freshman جدید الورود
probe اکتشاف جدید
freshmen جدید الورود
innovations حرکت جدید
revisions چاپ جدید
revision چاپ جدید
neologisms واژه جدید
neologism واژه جدید
modern physics فیزیک جدید
recent development بسط جدید
the new testament عهد جدید
new deal قرار جدید
fresh target هدف جدید
modern sector بخش جدید
neoteric جدید تازه
It's not new. جدید نیست.
modern جدید مدرن
reprinted چاپ جدید
probes اکتشاف جدید
postulancy جدید الورودی
neophytes جدید الایمان
neophyte جدید الایمان
reprinting چاپ جدید
reprints چاپ جدید
probed اکتشاف جدید
modern system نظام جدید
neogenesis تولید جدید
postulant جدید الورود
proselyte جدید الایمان
New Year سال جدید
drafts بازیگر جدید تیم
neo پیشوند بمعنی جدید
used آنچه جدید نیست
reseated صندلی جدید دادن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
reseat صندلی جدید دادن
reseats صندلی جدید دادن
restore برگرداندن به وضعیت جدید
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
neoanthropic وابسته به انسان جدید
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
restored برگرداندن به وضعیت جدید
currencies جدید بودن نقشه
restores برگرداندن به وضعیت جدید
drafted بازیگر جدید تیم
resurfaced لایهی جدید افزودن
resurfaces لایهی جدید افزودن
neo- پیشوند بمعنی جدید
reseating صندلی جدید دادن
resurface لایهی جدید افزودن
forwarding address آدرس پستی جدید
ultramodern خیلی جدید متجدد
currency جدید بودن نقشه
neoanthropic شبیه انسان جدید
draft بازیگر جدید تیم
involucrum تشکیل استخوان جدید
rehouses بخانه جدید رفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
imagism مکتب شعر جدید
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing بخانه جدید رفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehoused بخانه جدید رفتن
rehouse بخانه جدید رفتن
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
renamed دادن نام جدید به فایل
renames دادن نام جدید به فایل
renaming دادن نام جدید به فایل
analysis یات هزینههای محصول جدید
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
releases قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
release قراردادن محصول جدید دربازار
precursor ماده متشکله جسم جدید
rename دادن نام جدید به فایل
infanticide قاتل بچه جدید الولاده
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
granfather file یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
newfound جدید الاختراع تازه پیداشده
installations تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
epochs اغاز فصل جدید عصر
epoch اغاز فصل جدید عصر
natality تعداد زایش وموالید جدید
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
cenogenesis ایجاد میشود نسل جدید
New Testament کتب عهد جدید مسیحیان
precursors ماده متشکله جسم جدید
demotic وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
prescientific مربوط بدوره قبل از علوم جدید
launched قرار دادن محصول جدید در بازار
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
launch قرار دادن محصول جدید در بازار
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimated به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
acclimates به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimating به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
The new road is 40 miles long . جاده جدید 40 میل طول دارد
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
icot موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
neolithic وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
launching قرار دادن محصول جدید در بازار
receptee افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launches قرار دادن محصول جدید در بازار
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
abstract representation [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
application study بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
forcing کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
forces کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
force کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
new فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
modeled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
developments کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
This new dance at the discotheques is all the rage . این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
development کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
newer فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new- فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
cum dividened سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
newest فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
vector آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vectors آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
How much new machinery has been installed ? چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
models ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com