Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
griddle cake |
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند |
|
|
Other Matches |
|
brazier head rivet |
نوعی پرچ با سر بزرگ ونازک |
frangipani |
بوته یاسمن نوعی کلوچه |
blintz |
نوعی شیرینی |
elecampane |
نوعی شیرینی |
blintze |
نوعی شیرینی |
library paste |
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند |
pastes |
نوعی شیرینی چسباندن |
pasted |
نوعی شیرینی چسباندن |
marshmallow |
نوعی شیرینی خمیرمانند |
paste |
نوعی شیرینی چسباندن |
pasting |
نوعی شیرینی چسباندن |
buttercup |
نوعی شیرینی کوچک |
marshmallows |
نوعی شیرینی خمیرمانند |
buttercups |
نوعی شیرینی کوچک |
sweethearts |
نوعی نان شیرینی بشکل قلب |
girgerbread |
نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد |
sweetheart |
نوعی نان شیرینی بشکل قلب |
gingersnap |
نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار |
muffin |
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک |
muffins |
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک |
meringue |
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار |
meringues |
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار |
sunny side up |
فقط یک طرفش پخته |
tendering |
دقیق ترد ونازک |
tenderest |
دقیق ترد ونازک |
tender |
دقیق ترد ونازک |
tendered |
دقیق ترد ونازک |
tenderized |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderize |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderises |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderising |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderizing |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderised |
برای ترد ونازک کردن ان |
tenderizes |
برای ترد ونازک کردن ان |
wirespun |
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف |
cookies |
کلوچه |
pastry cook |
کلوچه پز |
cookie |
کلوچه |
cooky |
کلوچه |
shortcake |
کلوچه ترد |
biscuits |
کلوچه خشک |
biscuit |
کلوچه خشک |
pieman |
کلوچه فروش |
pomfret cake |
کلوچه سوس |
griddles |
فر کلوچه پزی |
crackers |
کلوچه کوچک |
cracker |
کلوچه کوچک |
genoa cake |
کلوچه بادامی |
shortbread |
کلوچه ترد |
griddle |
فر کلوچه پزی |
pattypan |
تابه کلوچه پزی |
pies |
کلوچه میوه دارپای |
pies |
کلوچه گوشت پیچ |
rissole |
کلوچه فیمه دار |
pie |
کلوچه میوه دارپای |
pie |
کلوچه گوشت پیچ |
griddle |
کلوچه پز ماهی تابه |
buns |
یکجور کلوچه یاکماج |
griddles |
کلوچه پز ماهی تابه |
corndodger |
کلوچه ارد ذرت |
hoecake |
کلوچه ارد ذرت |
rissoles |
کلوچه فیمه دار |
mince pies |
کلوچه گوشت دار |
mince pie |
کلوچه گوشت دار |
bun |
یکجور کلوچه یاکماج |
pomfret cake |
کلوچه شیرین بیان |
scones |
کلوچه یاکیک چای بیسکویت |
scone |
کلوچه یاکیک چای بیسکویت |
tartlet |
کلوچه میوه دار کوچک |
scon |
کلوچه یا کیک چای بیسکویت |
sour ball |
کلوچه سخت ترش مزه |
fire bee |
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی |
pasty |
خمیر مانند کلوچه قیمه دار |
pasties |
خمیر مانند کلوچه قیمه دار |
cruller |
کلوچه تخم مرغی سرخ شده |
oatcake |
کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر |
waffles |
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی |
waffle |
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی |
fritters |
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند |
waffling |
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی |
fritter |
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند |
waffled |
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی |
bittersweet |
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ |
pound cake |
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است |
betting shop |
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند |
lamplighter |
با ان چراغ را روشن میکنند |
asses' ears |
نوعی گوشه [نوعی شاخه] |
airbed |
تشکی که آنرا با باد پر میکنند |
Havana |
سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند |
trampolines |
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند |
drainpipes |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
drainpipe |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
trampoline |
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند |
bisk |
ماهی وغیره درست میکنند |
aeroscope |
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند |
barbette |
سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند |
skipjack |
بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند |
collarette |
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند |
bedbug |
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند |
kumiss |
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند |
coffee mills |
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند |
endoparasite |
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند |
bedbugs |
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند |
kick about |
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند |
they overtax our strength |
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم |
gilded youth |
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند |
needleful |
نخی که یکبار درته سوزن میکنند |
Plants store up the sun's energy. |
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند. |
they are under serveillance |
انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند |
moulding board |
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند |
hasty pudding |
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند |
rolling |
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند |
promenade concert |
مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند |
gridiron |
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند |
racket ball |
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند) |
circular dispersion |
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند |
halophile |
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند |
wimble |
هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند |
Bantu |
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند |
reference librery |
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند |
bacillus |
باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند |
injection engine |
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند |
there is a rush for the papers |
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند |
gabionade |
خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند |
figure head |
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی] |
G-strings |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
fog curing room |
اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند |
embrasure |
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند |
G-string |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
litter |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
embrasures |
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند |
littered |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
crazing mill |
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند |
durometer |
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند |
littering |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
kermis |
جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند |
american plan |
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند |
litters |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
brainstorming |
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند |
clearinghouse |
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند |
coach dog |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
bloody mary |
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند |
bloody marys |
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند |
gingall |
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند |
camp follower |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
camp followers |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
saccharinity |
شیرینی |
lolipops |
شیرینی |
sweetmeat |
شیرینی |
confection |
شیرینی |
loveliness |
شیرینی |
amiability or amiableness |
شیرینی |
goodies |
شیرینی |
goody |
شیرینی |
amiability |
شیرینی |
melodiousness |
شیرینی |
pastries |
شیرینی |
sweetness |
شیرینی |
love liness |
شیرینی |
confections |
شیرینی |
patisseries |
شیرینی |
nicy |
شیرینی |
patisserie |
شیرینی |
sugar |
شیرینی |
sugar candy |
شیرینی |
sweet stuff |
شیرینی |
confetti |
شیرینی |
marzipan |
شیرینی |
pastry |
شیرینی |
sugars |
شیرینی |
bonbon |
شیرینی |
mellifluence |
شیرینی |
moleskin |
جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند |
fitting shop |
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ |
happy family |
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند |
matriculated students |
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند |
energetics |
رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند |
live box |
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند |
creme |
نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند |
bowling alley |
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند |
bowling alleys |
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند |
vasculum |
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند |
songfest |
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند |
cooky |
شیرینی بیسکویت |
confectionary |
شیرینی سازی |
sugared |
شیرینی زده |
wafer |
شیرینی پنجرهای |
wafers |
شیرینی پنجرهای |
custard pie |
یکجور شیرینی |
puff pastry |
شیرینی پفکی |
baked meat |
نان شیرینی |
bakemeat |
نان شیرینی |
box suitmeats |
جعبه شیرینی |
sweet tooth |
علاقمند به شیرینی |
cooky |
شیرینی خشک |
corn ball |
شیرینی چس فیل |
freshness |
شیرینی بی نمکی |
cracker |
یکجور شیرینی |
tucks |
شیرینی مربا |
cookie |
شیرینی بیسکویت |