Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (19 milliseconds)
English
Persian
hitch
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
Other Matches
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
recipients
دریافت کننده
payees
دریافت کننده
recipient
دریافت کننده
receivers
دریافت کننده
getter
دریافت کننده
receiver
دریافت کننده
payee
دریافت کننده
out-
دریافت کننده سرویس
out
دریافت کننده سرویس
outed
دریافت کننده سرویس
payees
دریافت کننده وجه
payees
دریافت کننده پول
consignee
دریافت کننده محموله
payee
دریافت کننده پول
payee
دریافت کننده وجه
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cut block
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
ejector
بیرون کننده
excommunicative
بیرون کننده
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answered
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
extrusive
اخراج کننده بیرون امده
floods
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
oasis
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oases
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
sysgen
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
air cooled oil cooler
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
unsettling
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin .
<proverb>
باز گردد به اصل خود هر چیز .
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delays
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
registers
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delaying
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
registering
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
register
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
When one door shuts another opens.
<proverb>
وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
curved weft
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
circulating
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
typematic
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
perfect participle
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
documenting
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
document
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
hard hyphen
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
horizontal
مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
glitches
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
sudatorium
حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
parkerizing
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
inseparable cost
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
over stretched wrap
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
shell out
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
data aggregate
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
percipience
دریافت
collections
دریافت
sensing
دریافت
mental perception
دریافت
collection
دریافت
transmission/reception of messages
دریافت
apperception
دریافت
discernment
دریافت
delivery
دریافت
comprehension
دریافت
apprehension
دریافت
apprehensions
دریافت
inception
دریافت
receipts
دریافت
receipt
دریافت
sentience
دریافت
synecdoche
هم دریافت
deliveries
دریافت
receiving
دریافت
receptions
دریافت
reception
دریافت
comprehensions
دریافت
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
receiver
متصدی دریافت
acquiring
دریافت کردن
recipient
دریافت کنندگان
answer/originate
دریافت / ارسال
receivable
دریافت کردنی
recipiency
قوه دریافت
recieve only
دریافت محض
receive
دریافت کردن
reception
دریافت پذیرش
receives
دریافت کردن
draw
دریافت کردن
draws
دریافت کردن
acquires
دریافت کردن
receptions
دریافت پذیرش
acquire
دریافت کردن
receivers
متصدی دریافت
recovering
دریافت کردن
recovers
دریافت کردن
handshaking
آماده دریافت
hear from
<idiom>
دریافت نامه
collecting main
شبکه دریافت
collecting of the current
دریافت جریان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com