English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
Other Matches
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
endurance استقامت
strenght استقامت
stand up با استقامت
perseverance استقامت
stand-up با استقامت
perseverant با استقامت
staminal با اسطقس با استقامت
distance runner دونده استقامت
backbone استقامت استواری
fartlek تمرین دو استقامت
enduro مسابقه استقامت
shear strength استقامت برشی
endurance race مسابقه استقامت
distance man دونده استقامت
dogged persererance استقامت سخت
resists استقامت کردن
resisting استقامت کردن
holdout استقامت کردن
holdouts استقامت کردن
assiduity استقامت مداومت
resist استقامت کردن
reluct استقامت کردن
stamina طاقت استقامت
muscular endurance استقامت عضلانی
backbones استقامت استواری
power endurance توان استقامت
perseveringly با استقامت مصرانه
resisted استقامت کردن
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevere استقامت بخرج دادن
perseveres استقامت بخرج دادن
persevered استقامت بخرج دادن
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
marathons یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathon یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
y alloys الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
not a lettle زیاد
populous زیاد
no end of زیاد
extensive زیاد
superabundant زیاد
intense زیاد
mickle زیاد
mickle or muckle زیاد
muckle زیاد
generous زیاد
mortally زیاد
excessive زیاد
outrageously زیاد
vastly زیاد
thick زیاد
thicker زیاد
over and above زیاد
thickest زیاد
numerous زیاد
intensively زیاد
immoderate زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
highly زیاد
large adv زیاد
profoundly زیاد
profusely زیاد
heartbreak غم زیاد
copious زیاد
egregiously زیاد
rife زیاد
great زیاد
great- زیاد
greatest زیاد
late زیاد
many زیاد
too زیاد
extortionary زیاد
extortionate زیاد
widely زیاد
much زیاد
heavily زیاد
heart break غم زیاد
very زیاد
overmuch زیاد
in quantities زیاد
in excess زیاد
immane زیاد
effusively زیاد
greatly زیاد
wide زیاد
for all the world بی کم و زیاد
wider زیاد
widest زیاد
fulsome زیاد
squeamishness زیاد
intensely زیاد
high زیاد
highest زیاد
highs زیاد
supererogatory زیاد
ranksack زیاد
glaring زیاد
overly زیاد
quite a few <idiom> زیاد
swingeing زیاد
squeamishly زیاد
too much زیاد
to a large extent زیاد
plaguily زیاد
plethoric زیاد
downpours بارندگی زیاد
so much <idiom> مقدار زیاد
to run rup زیاد کردن
scare out of one's wits <idiom> ترس زیاد
scare the daylights out of someone <idiom> ترس زیاد
an abrupt place با سراشیبی زیاد
extreme خیلی زیاد
an abundance of مقدار زیاد
downpour بارندگی زیاد
desperation نومیدی زیاد
superannuated زیاد کهنه
manifold بسیار زیاد
terror ترس زیاد
terrors ترس زیاد
exquisite taste سلیقه زیاد
extravagantly با افراط زیاد
to toll up زیاد شدن
amplitude فاصلهء زیاد
far زیاد خیلی
with much regret با تاسف زیاد
with many regrets با تاسف زیاد
wheen تعداد زیاد
queasy زیاد دقیق
booster زیاد کننده
violent pain درد زیاد
boosters زیاد کننده
hell bent زیاد خمیده
increases زیاد کردن
increased زیاد کردن
alto relievo برجستگی زیاد
escalating زیاد شدن
escalates زیاد شدن
agreat d. of trouble دردسر زیاد
aggrandise زیاد شدن
escalated زیاد شدن
escalate زیاد شدن
increase زیاد کردن
accretive زیاد شونده
hell-bent زیاد خمیده
heavier زیاد سخت
overworked زیاد کارکردن
overworking زیاد کارکردن
overworks زیاد کارکردن
fixation دلبستگی زیاد
fixation عشق زیاد
fixations دلبستگی زیاد
fixations عشق زیاد
high relief برجستگی زیاد
abound زیاد بودن
heighten زیاد کردن
overwork زیاد کارکردن
proliferating زیاد شدن
proliferates زیاد شدن
heavies زیاد سخت
heaviest زیاد سخت
heavy زیاد سخت
large scale بمقدار زیاد
large-scale بمقدار زیاد
camber افزایش زیاد
cambers افزایش زیاد
add زیاد کردن
proliferate زیاد شدن
proliferated زیاد شدن
heightened زیاد کردن
multiplied زیاد شدن
multiplies زیاد شدن
multiply زیاد شدن
multiplying زیاد شدن
swarm دسته زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com