English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (8 milliseconds)
English Persian
humanitarian نوع دوستانه
Search result with all words
befriend دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
unfriendly غیر دوستانه
symposia مجلس مذاکره دوستانه
symposium مجلس مذاکره دوستانه
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
bunting پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
kite برات دوستانه
kites برات دوستانه
humanitarian بشر دوستانه
neighbourly دوستانه
sociable دوستانه
chat دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
blithe دوستانه
admonition سرزنش دوستانه
admonitions سرزنش دوستانه
expostulate سرزنش دوستانه کردن
expostulated سرزنش دوستانه کردن
expostulates سرزنش دوستانه کردن
expostulating سرزنش دوستانه کردن
hobnob دوستانه خودمانی
hobnob صحبت دوستانه کردن
hobnobbed دوستانه خودمانی
hobnobbed صحبت دوستانه کردن
hobnobbing دوستانه خودمانی
hobnobbing صحبت دوستانه کردن
hobnobs دوستانه خودمانی
hobnobs صحبت دوستانه کردن
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
amicably دوستانه
fraternal دوستانه
amicable دوستانه
cosh دوستانه
coshed دوستانه
coshes دوستانه
coshing دوستانه
matey دوستانه
sporting تفریح دوستانه
friendlier دوستانه
friendlier مسابقه دوستانه
friendlies دوستانه
friendlies مسابقه دوستانه
friendliest دوستانه
friendliest مسابقه دوستانه
friendly دوستانه
friendly مسابقه دوستانه
folksy دوستانه خودمانی
accommodation acceptance برات دوستانه
accommodation bill برات دوستانه
accommodation bill سفته دوستانه
amicable settlement تسویه دوستانه
concordat توافق دوستانه
friendlily دوستانه
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
kaffeeklatsch صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
philanthropic feelings احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
unfriendly act عمل غیر دوستانه
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
natter صحبت دوستانه
nattered صحبت دوستانه
nattering صحبت دوستانه
natters صحبت دوستانه
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
take liberties <idiom> دوستانه رفتارکردن
warm up <idiom> دوستانه برخورد کردن
to reach an amicable settlement دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
chilly <adj.> غیر دوستانه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com