English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (1 milliseconds)
English Persian
nascence نوفهوری و اغازی تولد
nascency نوفهوری و اغازی تولد
Other Matches
aborning در بدو تولد در حال تولد
novelties نوفهوری
novelty نوفهوری
initialling اغازی
initials اغازی
initialled اغازی
initialing اغازی
elementary اغازی
initialed اغازی
initial اغازی
inceptive اغازی
protist اغازی
initialing اصلی اغازی
start up control کنترل اغازی
initialled اصلی اغازی
restart باز اغازی
initialling اصلی اغازی
protist تک یاختگان اغازی
initials اصلی اغازی
initiation sequence مرحله اغازی
initial velocity سرعت اغازی
initial state حالت اغازی
initiatives قریحه اغازی
initialed اصلی اغازی
initial اصلی اغازی
initiative قریحه اغازی
initialize ارزش اغازی دادن
initial program load بارگیری برنامه اغازی
initial base font فونت پایه اغازی
protozoan وابسته به تک یاخته اغازی
initialization ارزش دهی اغازی
restart point نقطه باز اغازی
inchoative تازه اغاز شده اغازی
sporozoite اغازی انگلی متحرک هاگدار
loop initializaion ارزش دهی اغازی در حلقه
birth تولد
births تولد
postnatal پس از تولد
geniture تولد
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
trichomonad جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
birth trauma ضربه تولد
getting زایش تولد
regeneracy تولد تازه
birthday cake کیک تولد
Nativity تولد عیسی
place of birth محل تولد
date of birth تاریخ تولد
nee تولد یافته
gets زایش تولد
prenatal پیش از تولد
antenatal پیش از تولد
antenatals پیش از تولد
nascent درحال تولد
get زایش تولد
birthdays جشن تولد
birthday جشن تولد
regeneration تولد تازه
birth injury اسیب تولد
birth cry اوای تولد
birth certificate گواهی تولد
the birth of a nation تولد یک ملت
rebirth تولد دوباره
rebirth تولد تازه
uninitialized ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
additional production personnel عوامل دیگر تولد
reborn تولد تازه یافته
postnatal وابسته به بعد از تولد
newborn تازه تولد شده
antenatal مربوط به قبل از تولد
antenatals مربوط به قبل از تولد
post natal واقع شونده پس از تولد
redivivus تولد تازه یافته
post-natal واقع شونده پس از تولد
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
precocial دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide ایام عید تولد عیسی
new born زاییده شده تازه تولد یافته
palingenesis تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
birthright حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
Their birthdays are four days apart. روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com