Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 101 (6 milliseconds)
English	Persian
help	نوکر مزدور
helped	نوکر مزدور
helps	نوکر مزدور
Other Matches
grubbed	مزدور نویسنده مزدور
grubs	مزدور نویسنده مزدور
grub	مزدور نویسنده مزدور
hirelings	مزدور
hackney	مزدور
hireling	مزدور
stipendiaries	مزدور
freelance	مزدور
stipendiary	مزدور
mercenaly	مزدور
barrator	مزدور
hacks	نویسنده مزدور
fiddlers	کمانچه زن مزدور
fiddlers	ویولون زن مزدور
crowder	ویولون زن مزدور
fiddler	کمانچه زن مزدور
crowder	کمانچه زن مزدور
mercenary	سرباز مزدور
hacked	نویسنده مزدور
mercenaries	سرباز مزدور
journeymen	کارگر مزدور
huckster	ادم مزدور
hucksters	ادم مزدور
hack	نویسنده مزدور
fiddler	ویولون زن مزدور
hessian	ادم مزدور
foreign volunteer	[سرباز] مزدور
journey man	کارگر مزدور
hit man	آدمکش مزدور
devils	نویسنده مزدور
devil	نویسنده مزدور
sellsword	[سرباز] مزدور
journeyman	کارگر مزدور
hit men	آدمکش مزدور
hatchet men	ادمکش مزدور
galley slave	مزدور زحمتکش
hatchet man	تروریست مزدور
hatchet men	تروریست مزدور
hatchet man	ادمکش مزدور
pensionary	حقوق بگیر مزدور
beadsman	فاتحه خوان مزدور
gallowglass	دستهای سرباز مزدور
swain	نوکر
slumgulion	نوکر
server	نوکر
slavey	نوکر
footboy	نوکر
famulus	نوکر
lacquey	نوکر
houseboys	نوکر
houseboy	نوکر
grummet	نوکر
valeted	نوکر
valet	نوکر
servants	نوکر
servant	نوکر
vassals	نوکر
vassal	نوکر
flunkys	نوکر
flunky	نوکر
flunkies	نوکر
flunkeys	نوکر
flunkey	نوکر
valeting	نوکر
valets	نوکر
buttons	نوکر
footmen	نوکر
footman	نوکر
manservant	نوکر
yes-men	نوکر
yes-man	نوکر
yes man	نوکر
handymen	نوکر
handyman	نوکر
menservants	نوکر
domestic servant	نوکر
menially	نوکر وار
to take up one's livery	نوکر مهترشدن
slavey	نوکر مرد
lackey	نوکر فراش
liveryman	نوکر باب
loon	نوکر پست
man	نوکر مستخدم
menial	چاکر نوکر
menial	نوکر مابانه
mans	نوکر مستخدم
servitor	خدمتکار نوکر
lackeys	نوکر فراش
varletry	طبقه نوکر باب
two rings for the servant	دو زنگ برای نوکر
bottle holder	نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
gillie	نوکر یکی ازروسای کوهستانی
gilly	نوکر یکی ازروسای کوهستانی
henchmen	هواه خواه سیاسی نوکر
to take up one's livery	جامه نوکر بابی پوشیدن
henchman	هواه خواه سیاسی نوکر
proletary	عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
penster	نویسنده بویژه نویسنده مزدور

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com