Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
Other Matches
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
glycosuric
دچاربیماری ای که ازوجودقنددرپیشاب پیدامیشود
icebink
روشنایی که دراثرانعکاس نور یخ درافق پیدامیشود
kinetic theory of heat
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
intimating
مطلبی را رساندن
implies
مطلبی را رساندن
imply
مطلبی را رساندن
implying
مطلبی را رساندن
intimated
مطلبی را رساندن
a horse of another colour
[different colour]
مطلبی دیگر
thematic
مطلبی مقالهای
intimate
مطلبی را رساندن
intimates
مطلبی را رساندن
To do justice to something.
حق مطلبی را ادا کردن
To bring up a topic . To introduce a subject .
مطلبی راعنوان کردن
to pierce a mystery
بکنه مطلبی پی بردن
to inquire into a matter
مطلبی را باز جویی
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
to smack of something
<idiom>
مطلبی را رساندن
[اصطلاح مجازی]
throw in
مطلبی بر صحبت کسی افزودن
antiphrasis
بیان مطلبی به معنی مخالف ان
To bring something to someones ears .
مطلبی را به گوش کسی رساندن
mental reservation
خود داری از ذکر مطلبی
To drum something into someones head .
مطلبی را به گوش کسی خواندن
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
thereupon
<adv.>
درنتیجه
they fought with courage
درنتیجه
by impl
<adv.>
درنتیجه
thereat
<adv.>
درنتیجه
in this respect
<adv.>
درنتیجه
insofar
<adv.>
درنتیجه
in so far
<adv.>
درنتیجه
in this sense
<adv.>
درنتیجه
for this reason
<adv.>
درنتیجه
from
درنتیجه
as a result
<adv.>
درنتیجه
at that
[at that provocation]
<adv.>
درنتیجه
consequently
<adv.>
درنتیجه
subsequently
<adv.>
درنتیجه
as a result of this
<adv.>
درنتیجه
thereupon
درنتیجه
for that reason
<adv.>
درنتیجه
in this vein
<adv.>
درنتیجه
in this wise
<adv.>
درنتیجه
in this manner
<adv.>
درنتیجه
by implication
<adv.>
درنتیجه
thus
[therefore]
<adv.>
درنتیجه
therefore
<adv.>
درنتیجه
as a consequence
<adv.>
درنتیجه
hence
<adv.>
درنتیجه
in this way
<adv.>
درنتیجه
whereby
<adv.>
درنتیجه
along of
درنتیجه
in consequence
<adv.>
درنتیجه
in consequence of
درنتیجه
slurring
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
to grind a person in a subject
مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
To spell something out for some one .To drive it home to someone .
مطلبی را به کسی شیر فهم کردن
slur
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
shrugging
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
To know it backwards.
مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
shrugged
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrug
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
slurred
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
tabitude
ضعف درنتیجه تب دق
even tual
درنتیجه اینده
hereupon
درنتیجه این
therewith
فورا درنتیجه ان
to the letter
<adv.>
نکته به نکته
letter for letter
<adv.>
نکته به نکته
remarking
نکته
remarked
نکته
MOT
نکته
MOTs
نکته
verbatim
<adv.>
نکته به نکته
remark
نکته
point
نکته
word for word
<adv.>
نکته به نکته
exactly
<adv.>
نکته به نکته
faithfully
<adv.>
نکته به نکته
poniter
نکته
remarks
نکته
non commital
از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
declamatory
مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
why i think i can
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
nuncupation
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
merism
بیان مطلبی کلی با ذکر وقیاس مخالف
To speake in great detail.
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
in the wake of
<idiom>
درنتیجه ،شرح ذیل
tabescence
ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع
prig
نکته گیر
quodlibet
نکته قابل
quodlibet
نکته عالی
punctiliousness
نکته گیری
punctilious
نکته سنج
punctiliously
نکته سنج
prigs
نکته گیر
mosul
نکته کلمه
nicely
نکته باریک
scrutator
نکته سنج
an inappropriate remark
نکته ای بیجا
an uncalled-for remark
نکته ای ناخوانده
generalities
نکته کلی
generality
نکته کلی
red herring
نکته انحرافی
niftier
نکته دان
niftiest
نکته دان
nifty
نکته دان
finesse
نکته بینی
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
homogeny
همانندی درنتیجه داشتن یک اصل
hypergnosis
نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia
نکته پردازی بیمارگون
epigrammatical
نکته دار هجوامیز
shortcoming
نکته ضعف کمبود
punctual
لایتجزی نکته دار
shortcomings
نکته ضعف کمبود
particular
دقیق نکته بین
get to the heart of
<idiom>
مهمترین نکته را گرفتن
to split hairs
نکته گیری کردن
subtility
نکته باریک دقیقه
gist
لب کلام نکته مهم
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
It is a very subtle point.
نکته بسیار ظریفی است
to come straight to the point
<idiom>
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
it will wear to your shape
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
quaker's meeting
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
talking point
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
high light
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
talking points
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
I'll give you that
[much]
.
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
hit the high spots
<idiom>
روی نکته اصلی تمرکز کردن
there is time and place for everything
<proverb>
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
engramme
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
hear footsteps
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
to beg the question
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
disavows
انکار
disavowing
انکار
disavow
انکار
gainsays
انکار
gainsaying
انکار
gainsay
انکار
gainsaid
انکار
disavowed
انکار
retractaion
انکار
abjuration
انکار
repudiation
انکار
denegation
انکار
disaffirmation
انکار
disavowal
انکار
negation
انکار
disclamation
انکار
disproval
انکار
recantation
انکار
abnegation
انکار رد
denials
انکار
contradiction
انکار
denial
انکار
contradictions
انکار
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
avulsion
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
lion heart
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
self renunciation
انکار نفس
repudiating
انکار کردن
disclaimed
انکار کردن
repudiates
انکار کردن
repudiate
انکار کردن
back-pedal
انکار کردن
disclaiming
انکار کردن
undeniably
انکار ناپذیر
undeniable
انکار ناپذیر
irrefutability
انکار ناپذیری
self denial
انکار نفس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com