Dictiornary-Farsi | نگاه حسرت امیزکردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
gloat	نگاه حسرت امیزکردن
gloated	نگاه حسرت امیزکردن
gloating	نگاه حسرت امیزکردن
gloats	نگاه حسرت امیزکردن


Other Matches

overcolour	اغراق امیزکردن
parodies	تقلید مسخره امیزکردن
parody	تقلید مسخره امیزکردن
fay	شوخی توهین امیزکردن
snowdrops	گل حسرت
yearnings	حسرت
yearning	حسرت
snowdrop	گل حسرت
hope-sick <adj.>	حسرت به دل
regrets	حسرت بردن
nostalgia	حسرت گذشته
snow flake	یکجور گل حسرت
gloatingly	حسرت امیز
regretting	حسرت بردن
regret	حسرت بردن
regretted	حسرت بردن
keek	باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating	نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
pined	از غم و حسرت نحیف شدن
pining	از غم و حسرت نحیف شدن
pine	از غم و حسرت نحیف شدن
pines	از غم و حسرت نحیف شدن
sighs	افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sighing	افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sigh	افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sighed	افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
look at me	بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
glanced	نگاه نگاه مختصر
glance	نگاه نگاه مختصر
glances	نگاه نگاه مختصر
leer	نگاه کج
ganders	: نگاه
leering	نگاه کج
leering	نگاه چپ
regards	نگاه
leers	نگاه کج
leers	نگاه چپ
regard	نگاه
regarded	نگاه
gander	: نگاه
slants	نگاه کج
leer	نگاه چپ
looks	نگاه
leered	نگاه کج
leered	نگاه چپ
looked	نگاه
look	نگاه
look here	نگاه کن
slant	نگاه کج
slanted	نگاه کج
glimpsed	نگاه کم
glimpse	نگاه کم
by sight	از نگاه
observantion	نگاه
gloatingly	با نگاه
glimpses	نگاه کم
view	نگاه
glimpsing	نگاه کم
i say	نگاه کن
to look on with	نگاه کردن
glimpse	نگاه انی
come-ons	نگاه دعوتآمیز
retrospect	نگاه به گذشته
Peeping Tom	نگاه دزد
to put to a pause	نگاه داشتن
glimpse	نگاه سریع
to set eyes on	نگاه کردن
glaringly	با نگاه خیره
glimpsing	نگاه انی
stared	رک نگاه کردن
glimpsing	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
Peeping Toms	نگاه دزد
glimpses	نگاه انی
shim	نظر یک نگاه
glimpsed	نگاه سریع
dirty look <idiom>	چپ چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.	چپ چپ نگاه کردن
come-on	نگاه دعوتآمیز
stares	رک نگاه کردن
vide infara	را نگاه کنید
glimpsed	نگاه انی
voyeur	نگاه کننده
looker	نگاه کننده
squinny	کج کج نگاه کردن
gloatingly	با نگاه خیره
gapeseed	نگاه خیره
gape seed	نگاه خیره
to catch a glimpse of	نگاه مختصرکردن
to dwell on	نگاه کردن
to give support to	نگاه داشتن
to hang up	نگاه داشتن
to keep any one waiting	نگاه داشتن
at first sight	بیک نگاه
i say	نگاه کنید
sheep's eyes	نگاه عاشقانه
sheep's eye	نگاه دزدکی
oeillade	نگاه عاشقانه
look down	با نگاه از رو بردن
leontief table	نگاه کنید به :
parthian glance	اخرین نگاه
peeper	نگاه کننده
preservatize	نگاه داشتن
keek	نگاه دزدانه
pryingly	با نگاه دقیق
retrospection	نگاه به قهقرا
sheep's eye	نگاه عاشقانه
at a glance	بیک نگاه
an upward glance	نگاه سربالا
an intent look	یک نگاه مشتاقانه
leered	نگاه کج کردن
to look daggers	چپ چپ نگاه کردن
leered	نگاه دزدکی
leer	نگاه کج کردن
leer	نگاه دزدکی
holders	نگاه دارنده
holder	نگاه دارنده
upholders	نگاه دارنده
upholder	نگاه دارنده
kept	نگاه داشته
gaze	نگاه خیره
leering	نگاه دزدکی
leering	نگاه کج کردن
an am or ous glance	یک نگاه عاشقانه
gazing	نگاه خیره
to keep in	نگاه داشتن
gazes	نگاه خیره
gazed	نگاه خیره
tenable	نگاه داشتنی
to lay fast	نگاه داشتن
to lock out	نگاه داشتن
leers	نگاه کج کردن
leers	نگاه دزدکی
voyeurs	نگاه کننده
retain	نگاه داشتن
peek	نگاه دزدانه
tackle	نگاه داشتن
to stop [doing something]	نگاه داشتن
oblongs	نگاه ممتد
peeked	نگاه دزدانه
oblong	نگاه ممتد
peeking	نگاه دزدانه
squint	چپ نگاه کردن
refrain	نگاه داشتن
refrained	نگاه داشتن
keeps	نگاه داشتن
keep	نگاه داشتن
peeks	نگاه دزدانه
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
retrospectively	با نگاه بگذشته
refrains	نگاه داشتن
refraining	نگاه داشتن
squinted	چپ نگاه کردن
squints	چپ نگاه کردن
stayed	نگاه داشتن
stay	نگاه داشتن
sees	نگاه کردن
see	نگاه کردن
holds	نگاه داشتن
steely look	نگاه با اراده
eye	نگاه کردن
eyeing	نگاه کردن
eyes	نگاه کردن
tackling	نگاه داشتن
eying	نگاه کردن
hold	نگاه داشتن
tackles	نگاه داشتن
tackled	نگاه داشتن
regard	نگاه کردن
stops	نگاه داشتن
regards	نگاه کردن
regarded	نگاه کردن
stop	نگاه داشتن
stopping	نگاه داشتن
retains	نگاه داشتن
to watch	نگاه کردن
retaining	نگاه داشتن
stopped	نگاه داشتن
retained	نگاه داشتن
stare	رک نگاه کردن
keek	نگاه دزدانه کردن
glares	خیره نگاه کردن
it is in good keep	انراخوب نگاه میدارند
gazed	بادقت نگاه کردن
glared	خیره نگاه کردن
to keep the pot boiling	کارهارادرجریان نگاه داشتن
glare	خیره نگاه کردن
to keep on	روشن نگاه داشتن
gaze	خیره نگاه کردن
gazed	خیره نگاه کردن
to keep on file	درپرونده نگاه داشتن
gaze	بادقت نگاه کردن
journalize	دفترروزانه نگاه داشتن
to look a bout	بهر سو نگاه کردن
skew	منحرف کج نگاه کردن
look up	نگاه کردن مراجعهای
skewing	منحرف کج نگاه کردن