English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
English Persian
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
Other Matches
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
an am or ous glance یک نگاه عاشقانه
oeillade نگاه عاشقانه
sheep's eyes نگاه عاشقانه
sheep's eye نگاه عاشقانه
oeillade با چشم غمزه کردن
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy قر و غمزه آمدن [دلربائی کردن]
eye service خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
to look up نگاه کردن جستجو کردن
eying نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
to set eyes on نگاه کردن
stares رک نگاه کردن
regard نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
see نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eye نگاه کردن
to watch نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
stare رک نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
regards نگاه کردن
regarded نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
sees نگاه کردن
leers نگاه کج کردن
leering نگاه کج کردن
to dwell on نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
looks نگاه کردن نگریستن
to look behind پشت سر را نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
glows نگاه سوزان کردن
glowed نگاه سوزان کردن
glow نگاه سوزان کردن
glared خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
gawked بی خیال نگاه کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
peeks زیرچشمی نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
stared خیره نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
pry فضولانه نگاه کردن
pry بادقت نگاه کردن
pries فضولانه نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
pried فضولانه نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
look up نگاه کردن مراجعهای
goggle چپ نگاه کردن گشتن
peer با دقت نگاه کردن
peered با دقت نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
peering با دقت نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
gloated خیره نگاه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
glowering خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
gaze بادقت نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
gaping باشگفتی نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
skews منحرف کج نگاه کردن
skew منحرف کج نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gazed بادقت نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
gawking احمقانه نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
look نگاه کردن نگریستن
gapes باشگفتی نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
looked نگاه کردن نگریستن
gaped خیره نگاه کردن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
to look one up and down بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
snoops نگاه تجسس امیز کردن
gazing چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowered اخم کردن نگاه خیره
leer از گوشه چشم نگاه کردن
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
gawp مات و احمقانه نگاه کردن
gawped مات و احمقانه نگاه کردن
gawping مات و احمقانه نگاه کردن
gawps مات و احمقانه نگاه کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
snooped نگاه تجسس امیز کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
gazes چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gaze چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowers اخم کردن نگاه خیره
leers از گوشه چشم نگاه کردن
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
leering از گوشه چشم نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
leered از گوشه چشم نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
to look at نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
to make eyes at به چشم خاطرخواهی یاخریداری نگاه کردن
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
peeps باچشم نیم باز نگاه کردن
peeping باچشم نیم باز نگاه کردن
to watch the clock [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
peeped باچشم نیم باز نگاه کردن
peep باچشم نیم باز نگاه کردن
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
glances نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
glanced نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
glance نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
coquetry غمزه
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
to count بشماره مردم یا سپاهی لشگر نگاه کردن
memorialize برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
reads 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
browsing نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
la-di-da نازو غمزه در حرف زدن
To make eyes. چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com