English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
Other Matches
highlights حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations تعداد مردم مردم
population تعداد مردم مردم
reminders بقیه
remnant بقیه
remnants بقیه
reminder بقیه
remainder بقیه
upon bail بقیه ضمانت
to pass on [information or news] به بقیه اطلاع دادن
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
(be) thrown together <idiom> شانسی با بقیه هم گروه شدن
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
What is good enough for others should be good enough for you. خونت که از بقیه رنگین تر نیست
wise guy <idiom> باهوش تراز بقیه جلودادن
She is head and shoulders above others . یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
Keep the change. بقیه پول مال خودتان.
head start <idiom> کاری را قبل از بقیه انجام دادن
version کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
versions کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
subscript حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
acrolith مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
lan بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
header پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
headers پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
get a word in <idiom> یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
mastered اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
choire-enclosure [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
the people مردم
the deaf مردم کر
people مردم
peopled مردم
peoples مردم
peopling مردم
folk مردم
folks مردم
population [pop.] مردم
public مردم
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
rushed ازدحام مردم
rush ازدحام مردم
paraded اجتماع مردم
underfed مردم گرسنه
parades اجتماع مردم
parading اجتماع مردم
townsfolk مردم شهری
communism مردم داری
the american public مردم امریکا
sociability مردم امیزی
mobs انبوه مردم
rushing ازدحام مردم
parade اجتماع مردم
manragora مردم گیاه
mandrake مردم گیاه
other people مردم دیگر
population [pop.] تعداد مردم
all men کلیه مردم
mandating دستور مردم به
mandates دستور مردم به
mandated دستور مردم به
mandate دستور مردم به
all men مردم همه
popularity مردم پسندی
all men همه مردم
lowest common denominators مردم پذیر
mobbing انبوه مردم
the dregs of the people مردم پست
land n قوم مردم
ombudsman فریادرس مردم
people say مردم می گویند
the many بیشتر مردم
ombudsmen فریادرس مردم
the million توده مردم
communists مردم گرا
the multitude توده مردم
the offscourings humanity مردم پست
communist مردم گرا
on the tongues of men سر زبان مردم
jawsmith مردم فریب
the old مردم سالخورده
flower people مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
lao مردم تایی
mobbed انبوه مردم
mob انبوه مردم
rucks مردم عادی
ruck مردم عادی
omnibuses توده مردم
omnibus توده مردم
commons مردم عادی
the total population همه مردم
unsociability مردم گریزی
populace توده مردم
misanthropes مردم گریز
misanthrope مردم گریز
unsocial مردم گریز
public notice آگهی به مردم
laotian مردم تایی
the public عموم مردم
Among the people . درمیان مردم
commonest : مردم عوام
demos توده مردم
anthropology مردم شناسی
openly در انظار مردم
outside opinion رای مردم
canaille مردم پست
other people سایر مردم
common : مردم عوام
hoi polloi توده مردم
commoners : مردم عوام
men of intellgence مردم باهوش
reputedly در نظر مردم
lowest common denominator مردم پذیر
outside opinion عقیده مردم
anarchy خودسری مردم
unsociable مردم گریز
popular مردم پسند
public-spirited خیرخواه مردم
anthropometry مردم سنجی
head count شمارش مردم
head counts شمارش مردم
most people بیشتر مردم
citizenship مردم تبعیت
mass توده مردم
plebeians توده مردم
corporations گروهی از مردم
citizenry مردم تبعیت
massing توده مردم
corporation گروهی از مردم
demography مردم نگاری
many people بسیاری از مردم
many people خیلی از مردم
masses توده مردم
plebeian توده مردم
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
people of all ranks مردم ازهر طبقه
up front جلو چشم مردم
rabblement توده مردم پست
vox populi اراء یا افکار مردم
folkish وابسته به توده مردم
open day روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
folklike وابسته به توده مردم
the rank and file توده مردم عادی
korean زبان مردم کره
ragtag and bobtail توده مردم پست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com