Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Dont get my back up.
نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
Other Matches
Don't pick on me.
سر به سر من نگذار.
in memoriam
بیاد
in memory of blessedmemory
بیاد
in rememberbrance of
بیاد
irrespective
احترام نگذار
Do not leave me alone.
من را تنها نگذار.
recalls
بیاد اوردن
after
بیاد بود
recalled
بیاد اوردن
recall
بیاد اوردن
Don't let it get to you.
نگذار این تو را عصبانی بکند.
to put in remembrance
یاداور شدن بیاد
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
reminded
یاداور شدن بیاد اوردن
remind
یاداور شدن بیاد اوردن
reminding
یاداور شدن بیاد اوردن
as memory serves
هر وقت بیاد انسان بیاید
from immemorial times
اززمانی که کسی بیاد ندارد
reminds
یاداور شدن بیاد اوردن
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
first come, first served
<idiom>
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
month's mind
ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upped
بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
overtones
بالا تن
at a great age
در سن بالا یی
on high
در بالا
balconies
لژ بالا
overtone
بالا تن
galleries
لژ بالا
gallery
لژ بالا
lever bridge
پل بالا رو
outreach
بالا
upper
بالا
overhead
سر بالا
upped
رو به بالا
upping
بالا
upping
رو به بالا
balcony
لژ بالا
top
بالا
overhead
بالا
up
بالا
uppermost
از بالا
up
رو به بالا
superincumbent
از بالا
highs
بالا
up there
ان بالا
ascendancy
بالا
atop
بالا
over
بالا
upside
بالا
upper limit
حد بالا
over-
بالا
aloft
بالا
high
بالا
above
در بالا
ascendency
بالا
aweigh
بالا
highest
بالا
up stairs
بالا
headwater
بالا اب
to set in
بالا امدن
top carriage
قنداق بالا
upriser
بالا رونده
uprear
بالا بردن
upgraded
از درجه بالا
upgrade
بالا بردن
upgrade
از درجه بالا
raising
بالا اوردن
upgraded
بالا بردن
upgrade
بطرف بالا
to puff up
بالا امدن
to cast the g.
بالا اوردن
to fetch up
بالا اوردن
unfield
میدان بالا
upward motion
حرکت رو به بالا
embezzling
بالا کشیدن
upward flow
جریان رو به بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
to puff out
بالا امدن
upward rotation
چرخش رو به بالا
top cast
ریختن از بالا
upper beam
تیر بالا
lifting device
ابزار بالا بر
uplifter
بالا برنده
shoot out
بالا جستن
shoot forth
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
topmast
دکل بالا
up and down
بالا و پایین
topside
قسمت بالا
topsides
قسمت بالا
upper bound
کران بالا
upraise
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
upgraded
بطرف بالا
top pour
ریختن از بالا
upgrades
بالا بردن
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrading
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بطرف بالا
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
toss your oars
پارو بالا
plan view
نمای بالا
tosses
بالا انداختن
high storage
انباره بالا
hoists
بالا کشیدن
uplift
بالا بردن
high resolution
وضوح بالا
uplifts
بالا بردن
high precison
دقت بالا
high order
رتبه بالا
high impedance
امپدانس بالا
heave
بالا کشیدن
high temperature
دمای بالا
hoists
بالا بردن
tossing
بالا انداختن
intumesce
بالا امدن
atop
بطرف بالا
hoist
بالا بردن
high wing
بال بالا
hoist
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
high voltage
ولتاژ بالا
hoisted
بالا کشیدن
heaved
بالا کشیدن
high grown
بلند بالا
heave in
بالا کشیدن
heave away
بالا بکشید
head piece
قسمت بالا
h.f.
فرکانس بالا
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
face up feed
خورد رو به بالا
high burst
ترکش بالا
high contrast
تغایر بالا
radius
زند بالا
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
abovestairs
طبقه بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency
بسامد بالا
high efficiency
راندمان بالا
bottom up
از پایین به بالا
tossed
بالا انداختن
to bring up
بالا اوردن
elevates
بالا بردن
elevating
بالا بردن
promote
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoting
بالا بردن
surmountable
بالا قرارگرفتنی
upheaval
بالا امدن
upheavals
بالا امدن
elevate
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
they were filfty at the outsid
دست بالا
the upper storey
اشکوب بالا
aspire
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
the above figures
ارقام بالا
talll
بلند بالا
Mt
بالا رفتن
spoke bone
زند بالا
scandent
بالا رونده
on stilts
بالا ایستاده بل
mountant
بالا رونده
long precision
با دقت بالا
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
jack up
بالا بردن
top down
از بالا به پایین
top-down
از بالا به پایین
spec
مشخصات بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com