English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8 milliseconds)
English Persian
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
Other Matches
Don't worry! <idiom> نگران نباش!
never mind <idiom> نگران نباش
Don't worry about it! <idiom> در موردش نگران نباش!
Take no thought of the morrow. نگران فردا [آینده] نباش.
program cost مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
Don't worry about it! <idiom> نگرانش نباش!
Don't chicken out ! <idiom> ترسو نباش ! [اصطلاح روزمره]
Don't chicken out ! <idiom> ریقو نباش ! [اصطلاح روزمره]
agag نگران
agog نگران
anguished نگران
apprehensive نگران
perturbed نگران
uptight نگران
agaze نگران
cark نگران شدن
bated مشتاقو نگران
off-putting نگران کننده
bothers نگران شدن
bothering نگران شدن
solicitously مایل نگران
shook up <idiom> نگران ،ناراحت
anguish نگران کردن
worries نگران کردن
bothered نگران شدن
worry نگران کردن
bother نگران شدن
look for نگران بودن
worked up <idiom> عصبانی ،نگران
solicitous مایل نگران
weigh on/upon <idiom> نگران کردن شخص
I am not worried about it. من در موردش نگران نیستم.
let the chips fall where they may <idiom> نگران نتیجه یک کشف نبودن
bundle of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous wreck آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
concerns دلواپس کردن نگران بودن
bag of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
concern دلواپس کردن نگران بودن
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
outgoing مخارج
expenses مخارج
aggregate expenditures مخارج کل
disbursements مخارج
spending مخارج
outlays مخارج
expenditures مخارج
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
We were all so anxious about you. ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
tax expenditures مخارج مالیاتی
wage costs مخارج دستمزد
wasteful expenditures مخارج بیهوده
welfare expenditures مخارج رفاهی
foot پرداختن مخارج
costs of proceedings مخارج عدلیه
military expenditure مخارج نظامی
superstitious uses مخارج خرافاتی
social outlays مخارج اجتماعی
estimate of costs تخمین مخارج
management expenses مخارج اداری
military spending مخارج نظامی
municipal spending مخارج شهرداری
national expenditures مخارج ملی
marginal outlays مخارج نهائی
national spending مخارج ملی
expenditure مخارج صرف
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
management expenses مخارج مدیریت
luxury spending مخارج تجملی
expenditure approach روش مخارج
expense account حساب مخارج
freight charges مخارج حمل
capital expenditure مخارج سرمایهای
budget expenditures مخارج بودجه
holding costs مخارج نگهداری
incidental expenses مخارج اتفاقی
indirect expenses مخارج غیرمستقیم
licence fee مخارج پروانه
travelling expenses مخارج سفر
portage مخارج باربری
postage مخارج پستی
reasonable scale مخارج متعارفه
cost estimate تخمین مخارج
actual expenses مخارج واقعی
rate of spending نرخ مخارج
rate of spending میزان مخارج
public expenditures مخارج عمومی
expense accounts حساب مخارج
porterage مخارج باربری
sumptuary law قانون تحدید مخارج
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
unfinanced مخارج پرداخت نشده
noncash expenditures مخارج غیر نقدی
outlays هزینههای سرمایهای مخارج
deduction of expenses کسر مخارج [اقتصاد]
marginal propensity to spend میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend میل نهائی به مخارج
overhead مخارج کلی سرجمع
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
support a family متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve منحنی مخارج برحسب زمان
all the expenses fell on him تمام مخارج به گردن اوافتاد
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
To cut down expenses . خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
f.o.b قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
anguish غمگین شدن نگران شدن
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
NiMH نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com