English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
watchdog نگهبانی دادن نگهبان بودن
watchdogs نگهبانی دادن نگهبان بودن
Other Matches
sentry boxes سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentinels دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinel دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
anchor watch گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
look out نگهبانی کردن موافب بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
watches نگهبانی دادن
watching نگهبانی دادن
watched نگهبانی دادن
guards نگهبانی دادن
watch نگهبانی دادن
stand guard نگهبانی دادن
guarding نگهبانی دادن
guard نگهبانی دادن
scouts پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
posts گماردن نگهبان قرار دادن
post گماردن نگهبان قرار دادن
post- گماردن نگهبان قرار دادن
posted گماردن نگهبان قرار دادن
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
abler اماده بودن ارایش دادن
to keep one's temper متین بودن نشان دادن
go روی دادن بران بودن
to give evdience گواهی دادن مدرک بودن از
minding تذکر دادن مراقب بودن
mind تذکر دادن مراقب بودن
ablest اماده بودن ارایش دادن
goes روی دادن بران بودن
denotes علامت بودن معنی دادن
adapts وفق دادن موافق بودن
able آماده بودن آرایش دادن
minds تذکر دادن مراقب بودن
denoted علامت بودن معنی دادن
adapting وفق دادن موافق بودن
denote علامت بودن معنی دادن
debunk توخالی بودن چیزی را نشان دادن
match وصلت دادن حریف کسی بودن
matches وصلت دادن حریف کسی بودن
to lose one's temper متین بودن خونسردی نشان دادن
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
watch نگهبانی
tricked نگهبانی
wardenship نگهبانی
trick نگهبانی
protectorship نگهبانی
tricking نگهبانی
watched نگهبانی
watching نگهبانی
watches نگهبانی
out post نگهبانی
underlain در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
intestable وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
underlie در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
orderly officen افسر نگهبانی
escort نگهبانی کردن
to stand sentinel نگهبانی کردن
tricking نوبت نگهبانی
off duty خارج از نگهبانی
sentry boxes اتاقک نگهبانی
second dog watch نگهبانی دوم
trick نوبت نگهبانی
roster صورت نگهبانی
relieves تعویض نگهبانی
sentry box اتاقک نگهبانی
duty roster لوحه نگهبانی
relieve تعویض نگهبانی
escorting نگهبانی کردن
tricked نوبت نگهبانی
escorts نگهبانی کردن
watch پاس نگهبانی
escorted نگهبانی کردن
relieving تعویض نگهبانی
cavalier سکوی نگهبانی
watchtower برج نگهبانی
watchtowers برج نگهبانی
rosters صورت نگهبانی
set the watch تنظیم نگهبانی
first dog watch نگهبانی اول
to nount guard به نگهبانی رفتن
watching پاس نگهبانی
chaperons نگهبانی کردن
chaperones نگهبانی کردن
chaperone نگهبانی کردن
first watch نگهبانی شامگاه
sentries قراول نگهبانی
sentry قراول نگهبانی
watches پاس نگهبانی
sentinels نگهبانی کردن
middle watch نگهبانی نیمه شب
watched پاس نگهبانی
on sentry مامور نگهبانی
sentinel نگهبانی کردن
chaperon نگهبانی کردن
radar quardship نگهبانی رادار
off duty مرخصی راحتی نگهبانی
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
main guard پست نگهبانی اصلی
watch bill لوحه نگهبانی ناو
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
duty ماموریت خدمت نگهبانی
port watch پست نگهبانی بندر
fixed post system سیستم پستهای نگهبانی ثابت
tricking مدت زمان پست نگهبانی
trick مدت زمان پست نگهبانی
tricked مدت زمان پست نگهبانی
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
point duty نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
sentinels نگهبان
left half back نگهبان چپ
look out نگهبان
K9 [canine] سگ نگهبان
guard dog سگ نگهبان
police dog سگ نگهبان
sentry نگهبان
inspector نگهبان
guardsmen نگهبان
guardsman نگهبان
sentinel نگهبان
sentries نگهبان
watch نگهبان
wardens نگهبان
escorts نگهبان
escorting نگهبان
escorted نگهبان
wards نگهبان
lifeguards نگهبان
ward نگهبان
warden نگهبان
chasers نگهبان
chaser نگهبان
guardian نگهبان
life guard نگهبان
custodians نگهبان
watches نگهبان
custodian نگهبان
custos نگهبان
custodial نگهبان
body guard نگهبان
on guard نگهبان
watching نگهبان
conservator نگهبان
watch dog سگ نگهبان
watched نگهبان
duty نگهبان
gallant نگهبان
watch man نگهبان
guard نگهبان
inspectors نگهبان
guarding نگهبان
guards نگهبان
lifeguard نگهبان
escort نگهبان
out post نگهبان
guardians نگهبان
watchdog سگ نگهبان
watchmen نگهبان
keeper نگهبان
watchdogs سگ نگهبان
enntinel نگهبان
watchman نگهبان
keepers نگهبان
custodier نگهبان
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
churchmen نگهبان کلیسا
churchman نگهبان کلیسا
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
copy نگهبان مخابراتی
flag guard نگهبان پرچم
boat gang نگهبان قایق
arcturus نگهبان شمال
copying نگهبان مخابراتی
curing membrane پوسته نگهبان
coverings نگهبان بگوش
to stand sentinel نگهبان گذاشتن در
beach patrol نگهبان ساحلی
curator نگهبان متصدی
relief of sentry عوض نگهبان
right half back نگهبان راست
officer of the day افسر نگهبان
curators نگهبان متصدی
watch officer افسر نگهبان
air sentinel نگهبان هوایی
beach patrol نگهبان اسکله
officer of the watch افسر نگهبان
watchdog سگ پاسبان نگهبان
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
covers نگهبان بگوش
radio guard نگهبان بی سیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com