Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
wardress	نگهبان و محافظ زن در زندان
Other Matches
retaining wall	دیوار نگهبان دیوار محافظ
crash protected	دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
escorted	محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
surge protector	محافظ تغییر ناگهانی ولتاژ محافظ نوسان برق
escort	محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting	محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts	محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
guards	صفحه محافظ روکش محافظ
guarding	صفحه محافظ روکش محافظ
shields	بدنه محافظ دیواره محافظ
guard	صفحه محافظ روکش محافظ
shield	بدنه محافظ دیواره محافظ
breakaway	شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
custodians	نگهبان
custodian	نگهبان
keeper	نگهبان
guardsmen	نگهبان
enntinel	نگهبان
guardsman	نگهبان
keepers	نگهبان
watchmen	نگهبان
guarding	نگهبان
out post	نگهبان
left half back	نگهبان چپ
guard	نگهبان
life guard	نگهبان
look out	نگهبان
sentry	نگهبان
sentries	نگهبان
guards	نگهبان
sentinel	نگهبان
sentinels	نگهبان
watchman	نگهبان
inspector	نگهبان
inspectors	نگهبان
chaser	نگهبان
chasers	نگهبان
on guard	نگهبان
watching	نگهبان
watches	نگهبان
watched	نگهبان
body guard	نگهبان
wardens	نگهبان
duty	نگهبان
wards	نگهبان
lifeguard	نگهبان
guardians	نگهبان
guardian	نگهبان
lifeguards	نگهبان
ward	نگهبان
warden	نگهبان
escorted	نگهبان
escorts	نگهبان
gallant	نگهبان
escorting	نگهبان
watch man	نگهبان
watchdog	سگ نگهبان
escort	نگهبان
custodier	نگهبان
custos	نگهبان
custodial	نگهبان
watchdogs	سگ نگهبان
watch dog	سگ نگهبان
conservator	نگهبان
watch	نگهبان
police dog	سگ نگهبان
K9 [canine]	سگ نگهبان
guard dog	سگ نگهبان
dungeons	زندان
pokey	زندان
gaol	زندان
dungeon	زندان
prisons	زندان
hothouse	زندان
calaboose	زندان
grate	زندان
grated	زندان
hoosegow	زندان
grates	زندان
house of correction	زندان
hothouses	زندان
bridewell	زندان
imprisonment	زندان
prison	زندان
quod	زندان
gaols	زندان
gaoling	زندان
gaoled	زندان
qoud	زندان
presidio	زندان
tolbooth	زندان
slammer	زندان
jails	زندان
jailing	زندان
jail	زندان
tollbooth	زندان
jailed	زندان
screens	محافظ
screen	محافظ
keeper	محافظ
shelterer	محافظ
keepers	محافظ
screening, screenings	محافظ
screened	محافظ
guard	محافظ
guarding	محافظ
preservatives	محافظ
guardian	محافظ
preservative	محافظ
guardians	محافظ
preserver	محافظ
guards	محافظ
protective	محافظ
herder	محافظ
boat gang	نگهبان قایق
cover	نگهبان بگوش
wardens	نافر نگهبان
tricked	سکانی نگهبان
warden	نافر نگهبان
tricking	سکانی نگهبان
churchmen	نگهبان کلیسا
guardian angel	فرشته نگهبان
curing membrane	پوسته نگهبان
copied	نگهبان مخابراتی
trick	سکانی نگهبان
copies	نگهبان مخابراتی
curators	نگهبان متصدی
air sentinel	نگهبان هوایی
copy	نگهبان مخابراتی
copying	نگهبان مخابراتی
anchor watch	نگهبان لنگر
arcturus	نگهبان شمال
beach patrol	نگهبان ساحلی
curator	نگهبان متصدی
beach patrol	نگهبان اسکله
coverings	نگهبان بگوش
watchdog	سگ پاسبان نگهبان
port watch	نگهبان بندر
interior guard	نگهبان داخلی
to stand sentinel	نگهبان گذاشتن در
watch officer	افسر نگهبان
guard band	باند نگهبان
guardian council	شورای نگهبان
guard signal	علامت نگهبان
guard post	پایه نگهبان
sergeant of the guard	گروهبان نگهبان
factionary	نگهبان قراول
officer of the watch	افسر نگهبان
gangway staff	نگهبان پله
right half back	نگهبان راست
churchman	نگهبان کلیسا
relief of sentry	عوض نگهبان
memory guard	نگهبان حافظه
officer of the day	افسر نگهبان
watchdogs	سگ پاسبان نگهبان
bailiff	نگهبان دژ سلطنتی
flag guard	نگهبان پرچم
bailiffs	نگهبان دژ سلطنتی
covers	نگهبان بگوش
radio guard	نگهبان بی سیم
disciplinary barracks	زندان انضباطی
penology	اداره زندان
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
black holes	زندان تاریک
sweatbox	زندان مجرد
to cage up	در زندان افکندن
black hole	زندان تاریک
house of d.	زندان موقتی
put in jail	به زندان انداختن
put in jail	در زندان افکندن
prison breaker	زندان گریز
prison breaking	زندان گریزی
from out the prison	از توی زندان
close confinement	زندان انفرادی
confinement facility	تاسیسات زندان
life sentence	حکم زندان
disciplinary segregation	زندان انضباطی
solitary confinement	زندان مجرد
solitary confinement	زندان انفرادی
prison camp	زندان صحرایی
disprison	از زندان دراوردن
disciplinary barracks	زندان دژبان
bagnio	زندان شرقی
serve time	در زندان به سر بردن
state prison	زندان ایالتی
state prison	زندان دولتی
to break the prison	گریختن از زندان
to serve time	در زندان بسربردن
dunggeon	زندان زیرزمین
prison camps	زندان صحرایی
imprisons	زندان کردن
warden	رئیس زندان
jailbreaks	فرار از زندان
jailbreak	فرار از زندان
lockup	زندان کردن
cells	زندان تکی
cells	زندان انفرادی
prison	وابسته به زندان
incarcerating	در زندان نهادن
imprisoning	زندان کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com