Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
account
نگهداری حسابها
Other Matches
accounts
حسابها
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
clearing house
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
settling days
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
crystal
ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystals
ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
liquid crystal display
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
detainer
نگهداری
custody
نگهداری
maintenance
نگهداری
sustention
نگهداری
storage
نگهداری
holding
نگهداری
detention
نگهداری
conservation
نگهداری
upkeep
نگهداری
detentions
نگهداری
sustentation
نگهداری
guardianship
نگهداری
sustenance
نگهداری
preservation
نگهداری
safe guard
نگهداری
safe keeping
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
keeping
نگهداری
retention
نگهداری
internment
نگهداری
retinue
نگهداری
retinues
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
protection
نگهداری
tended
نگهداری کردن از
tending
نگهداری کردن از
conserving
نگهداری کردن
tends
نگهداری کردن از
interludes
نگهداری مقدماتی
category
طبقه نگهداری
tenure
نگهداری اشغال
conserves
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
interlude
نگهداری مقدماتی
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
tend
نگهداری کردن از
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
holding costs
مخارج نگهداری
holding time
زمان نگهداری
levels of maintenance
ردههای نگهداری
maintenance cost
هزینه نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintrain
نگهداری کردن
retentivity
قدرت نگهداری
record keeping
نگهداری سوابق
program maintenance
نگهداری برنامه
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
holding capacity
فرفیت نگهداری
granfather file
نگهداری می شوند
field maintenance
نگهداری در صحرا
warehousing
نگهداری در انبار
care of supplies
نگهداری اماد
to take keep
نگهداری کردن
categories of maintenance
طبقات نگهداری
categories of maintenance
انواع نگهداری
to maintain one's family
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
depot maintenance
نگهداری دپویی
the keeping of a festival
نگهداری عید
tenability
قابلیت نگهداری
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
energy preservation
نگهداری انرژی
field capacity
فرفیت نگهداری
field maintenance
نگهداری صحرایی
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
keeps
نگهداری کردن
upkeep
نگهداری کردن
cares
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
care
نگهداری موافبت
maintain
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
LSD
نگهداری تحویل
support
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
maintenance
نگهداری و تعمیر
holds
ایست نگهداری
hold
ایست نگهداری
maintenance
تعمیر و نگهداری
maintained
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
keep
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
depositery
محل نگهداری سپرده
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
managements
اجرا و نگهداری شبکه
management
اجرا و نگهداری شبکه
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
software maintenance
نگهداری نرم افزار
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
support
تایید کردن نگهداری
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
gasholders
محل نگهداری بنزین
mew
دراصطبل نگهداری کردن
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
gasholder
محل نگهداری بنزین
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
baby farm
محل نگهداری کودکان
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
file maintenaee
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
vivary
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
DBA
ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holdup
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
fe
فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
reliquaries
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com