Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
moist curing	نگهداری مرطوب بتن
Other Matches
dank	مرطوب و سرد مرطوب کردن
corrective maintenance	نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance	تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
wets	مرطوب
soppy	مرطوب
wettest	مرطوب
wetted	مرطوب
wettish	مرطوب
wet	مرطوب
sappy	مرطوب
raw	مرطوب
muggy	مرطوب
humid	مرطوب
mesic	مرطوب
humidification	مرطوب کردن
wets	مرطوب کردن
wets	مرطوب ساختن
wet	مرطوب ساختن
wet	مرطوب کردن
humidification	مرطوب شدن
firm clay	خاک رس مرطوب
wetted	مرطوب کردن
wettest	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
moil	مرطوب کردن
dewy	ترکرده مرطوب
dewiest	ترکرده مرطوب
moister	گریان مرطوب
moistest	گریان مرطوب
humidified	مرطوب ساختن
precipitation	مرطوب کردن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
rheumy	مرطوب وخنک
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب کردن
saturation	مرطوب کردن
dampens	مرطوب کردن
dampening	مرطوب کردن
moist	گریان مرطوب
dewier	ترکرده مرطوب
dampened	مرطوب کردن
dampen	مرطوب کردن
wetland	زمین مرطوب
tropical <adj.>	گرم و مرطوب
moistens	ترشدن مرطوب شدن
moistening	مرطوب شدن نم زدن
moisten	ترشدن مرطوب شدن
moistened	ترشدن مرطوب شدن
mesarch	زیست کننده درناحیه مرطوب
good	مسیر خاکی مرطوب و محکم
swale	سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
centrifugal moisture equivalent	مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
wet bulb termometere	ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
damp	دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest	دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers	دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
moistens	نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
temper	مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moistened	نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moisten	نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
tempered	مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers	مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
internment	نگهداری
retention	نگهداری
conservation	نگهداری
upkeep	نگهداری
landing, storage, delivery	نگهداری
holding	نگهداری
detainer	نگهداری
retinues	نگهداری
custody	نگهداری
storage	نگهداری
guarding subsidy	حق نگهداری
safe guard	نگهداری
preservation	نگهداری
retinue	نگهداری
sustention	نگهداری
maintenance	نگهداری
protection	نگهداری
detentions	نگهداری
detention	نگهداری
keeping	نگهداری
guardianship	نگهداری
sustentation	نگهداری
sustenance	نگهداری
safe keeping	نگهداری
interlude	نگهداری مقدماتی
preventive maintenance	نگهداری پیشگیرانه
interludes	نگهداری مقدماتی
maintenance cost	هزینه نگهداری
manage	نگهداری کردن
maintain	نگهداری کردن
conserves	نگهداری کردن
conserving	نگهداری کردن
category	طبقه نگهداری
tenure	نگهداری اشغال
keep track of <idiom>	نگهداری یاداشت
conserved	نگهداری کردن
warehousing	نگهداری در انبار
to take keep	نگهداری کردن
preventive maintenance	نگهداری حفافتی
organizational maintenance	نگهداری سازمانی
energy preservation	نگهداری انرژی
maintrain	نگهداری کردن
field capacity	فرفیت نگهداری
field maintenance	نگهداری صحرایی
field maintenance	نگهداری در صحرا
maintenance support	پشتیبانی نگهداری
maintenance status	وضعیت نگهداری
holding capacity	فرفیت نگهداری
holding costs	مخارج نگهداری
maintenance period	دوره نگهداری
holding time	زمان نگهداری
maintenance functions	کارکردهای نگهداری
levels of maintenance	ردههای نگهداری
depot maintenance	نگهداری دپویی
depot maintenance	نگهداری امادگاهی
to maintain one's family	نگهداری کردن
to maintain a road	نگهداری کردن
the keeping of a festival	نگهداری عید
tenability	قابلیت نگهداری
granfather file	نگهداری می شوند
retentivity	قدرت نگهداری
record keeping	نگهداری سوابق
program maintenance	نگهداری برنامه
restraint	نگهداری خودداری
care of supplies	نگهداری اماد
categories of maintenance	طبقات نگهداری
categories of maintenance	انواع نگهداری
preventive maintenance	نگهداری پیشگیری
deffered maintenance	نگهداری مخصوص
maintenance cost	ارزش نگهداری
safeguard	نگهداری کردن
keep	نگهداری کردن
keeps	نگهداری کردن
tend	نگهداری کردن از
tended	نگهداری کردن از
holds	ایست نگهداری
hold	ایست نگهداری
LSD	نگهداری تحویل
tending	نگهداری کردن از
maturing	نگهداری بتن
support	نگهداری کردن
maintenance	تعمیر و نگهداری
safeguarding	نگهداری کردن
maintained	نگهداری کردن
maintains	نگهداری کردن
maintenance	نگهداری و تعمیر
safeguarded	نگهداری کردن
tends	نگهداری کردن از
restraints	نگهداری خودداری
conserve	نگهداری کردن
safeguards	نگهداری کردن
care	نگهداری موافبت
upkeep	نگهداری کردن
cared	نگهداری موافبت
account	نگهداری حسابها
maintain	نگهداری کردن
cares	نگهداری موافبت
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
custody of goods	حفافت یا نگهداری کالا
depositery	محل نگهداری سپرده
upkeep	هزینه نگهداری و تعمیر
entertainable	قابل پذیرائی و یا نگهداری
support	تایید کردن نگهداری
mew	دراصطبل نگهداری کردن
upkeep	هزینه نگهداری وتعمیر
mewing	دراصطبل نگهداری کردن
gurantee period	دوره نگهداری تاسیسات
mewed	دراصطبل نگهداری کردن
membrane curing	نگهداری غشایی بتن
poor law	قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance work	کار تعمیر و نگهداری
management	اجرا و نگهداری شبکه
managements	اجرا و نگهداری شبکه
remote servicing	نگهداری از راه دور
keep time <idiom>	نگهداری میزان و وزن
hold something back <idiom>	نگهداری اطلاعات از کسی
to bear up	نا امیدنشدن نگهداری کردن
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
software maintenance	نگهداری نرم افزار
schedule maintenance	نگهداری زمانبندی شده
remote maintenance	نگهداری از راه دور
maintenance	نگهداری از تاسیسات یاساختمان
power of reservation	حق نگهداری وذخیره کردن
gasholder	محل نگهداری بنزین
gasholders	محل نگهداری بنزین
ammunition depot	محل نگهداری مهمات
baby farm	محل نگهداری کودکان
bestride	نگهداری ودفاع کردن از
damp	خیس کردن مرطوب کردن
dampest	خیس کردن مرطوب کردن
dampers	خیس کردن مرطوب کردن
imbrue	مرطوب کردن اشباع کردن
confessio	[محل نگهداری جسد شهید]
to safeguard [against]	نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
administrative crypto account	نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity	سازمان نگهداری سوابق امادی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com