English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
care نگهداری موافبت
cared نگهداری موافبت
cares نگهداری موافبت
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
carefulness موافبت
attentions موافبت
attention موافبت
vigilance موافبت
watchfully با موافبت
attendance موافبت
attentiveness موافبت
attendances موافبت
tendance موافبت پرستاری
cares موافبت بیم
to watch over موافبت کردن
to keep an eyes on موافبت کردن
alertress زرنگی موافبت
cared موافبت بیم
assistance موافبت رسیدگی
care موافبت بیم
minds موافبت کردن ملتفت بودن
minding موافبت کردن ملتفت بودن
to keep watch کشیک کشیدن موافبت کردن
mind موافبت کردن ملتفت بودن
assisting موافبت کردن ملحق شدن
assists موافبت کردن ملحق شدن
assisted موافبت کردن ملحق شدن
assist موافبت کردن ملحق شدن
aftercare توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
nursling بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
to be all eyes موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
eyeservant نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
eye service خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
watching مراقبت کردن موافبت کردن
watches مراقبت کردن موافبت کردن
well groomed موافبت شده مهتری شده
well-groomed موافبت شده مهتری شده
watched مراقبت کردن موافبت کردن
watch مراقبت کردن موافبت کردن
attends موافبت کردن گوش کردن
attend موافبت کردن گوش کردن
attending موافبت کردن گوش کردن
retinues نگهداری
retinue نگهداری
protection نگهداری
safe guard نگهداری
safe keeping نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
sustentation نگهداری
sustention نگهداری
upkeep نگهداری
detentions نگهداری
custody نگهداری
retention نگهداری
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
keeping نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
preservation نگهداری
detention نگهداری
holding نگهداری
storage نگهداری
conservation نگهداری
internment نگهداری
detainer نگهداری
maintenance نگهداری
conserves نگهداری کردن
maintenance status وضعیت نگهداری
conserved نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
conserve نگهداری کردن
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
maintrain نگهداری کردن
maintenance support پشتیبانی نگهداری
deffered maintenance نگهداری مخصوص
depot maintenance نگهداری امادگاهی
depot maintenance نگهداری دپویی
maintenance functions کارکردهای نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
energy preservation نگهداری انرژی
maintenance cost ارزش نگهداری
holding capacity فرفیت نگهداری
interlude نگهداری مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
granfather file نگهداری می شوند
maintain نگهداری کردن
field maintenance نگهداری در صحرا
holding costs مخارج نگهداری
to maintain one's family نگهداری کردن
maintenance cost هزینه نگهداری
category طبقه نگهداری
tenure نگهداری اشغال
field capacity فرفیت نگهداری
field maintenance نگهداری صحرایی
levels of maintenance ردههای نگهداری
holding time زمان نگهداری
manage نگهداری کردن
restraint نگهداری خودداری
hold ایست نگهداری
account نگهداری حسابها
LSD نگهداری تحویل
restraints نگهداری خودداری
the keeping of a festival نگهداری عید
tenability قابلیت نگهداری
upkeep نگهداری کردن
warehousing نگهداری در انبار
to maintain a road نگهداری کردن
support نگهداری کردن
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
maintenance نگهداری و تعمیر
to take keep نگهداری کردن
maintenance تعمیر و نگهداری
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
holds ایست نگهداری
safeguards نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
tended نگهداری کردن از
maintains نگهداری کردن
maturing نگهداری بتن
keep نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
organizational maintenance نگهداری سازمانی
tend نگهداری کردن از
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
tends نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
remote servicing نگهداری از راه دور
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
depositery محل نگهداری سپرده
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
membrane curing نگهداری غشایی بتن
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
software maintenance نگهداری نرم افزار
remote maintenance نگهداری از راه دور
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
moist curing نگهداری مرطوب بتن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
gasholder محل نگهداری بنزین
gasholders محل نگهداری بنزین
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
baby farm محل نگهداری کودکان
mewing دراصطبل نگهداری کردن
managements اجرا و نگهداری شبکه
mewed دراصطبل نگهداری کردن
management اجرا و نگهداری شبکه
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
support تایید کردن نگهداری
mew دراصطبل نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
bestride نگهداری ودفاع کردن از
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com