English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
retinue نگهداری
preservation نگهداری
custody نگهداری
detainer نگهداری
retention نگهداری
detentions نگهداری
protection نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
maintenance نگهداری
safe guard نگهداری
safe keeping نگهداری
detention نگهداری
sustentation نگهداری
sustention نگهداری
upkeep نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
internment نگهداری
retinues نگهداری
conservation نگهداری
keeping نگهداری
storage نگهداری
holding نگهداری
to maintain one's family نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
account نگهداری حسابها
tenability قابلیت نگهداری
the keeping of a festival نگهداری عید
to take keep نگهداری کردن
manage نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
granfather file نگهداری می شوند
holding capacity فرفیت نگهداری
holding time زمان نگهداری
maintenance تعمیر و نگهداری
maintain نگهداری کردن
warehousing نگهداری در انبار
levels of maintenance ردههای نگهداری
upkeep نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
support نگهداری کردن
maintenance functions کارکردهای نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
categories of maintenance طبقات نگهداری
care of supplies نگهداری اماد
maintenance نگهداری و تعمیر
preventive maintenance نگهداری حفافتی
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
safeguards نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
organizational maintenance نگهداری سازمانی
holds ایست نگهداری
hold ایست نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
restraint نگهداری خودداری
restraints نگهداری خودداری
maintenance cost ارزش نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
maintenance status وضعیت نگهداری
maintenance support پشتیبانی نگهداری
LSD نگهداری تحویل
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
maintrain نگهداری کردن
safeguard نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
cares نگهداری موافبت
cared نگهداری موافبت
care نگهداری موافبت
energy preservation نگهداری انرژی
deffered maintenance نگهداری مخصوص
tend نگهداری کردن از
tends نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
conserving نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
tending نگهداری کردن از
conserve نگهداری کردن
field capacity فرفیت نگهداری
holding costs مخارج نگهداری
field maintenance نگهداری صحرایی
keep نگهداری کردن
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
depot maintenance نگهداری دپویی
depot maintenance نگهداری امادگاهی
maturing نگهداری بتن
tenure نگهداری اشغال
interlude نگهداری مقدماتی
maintains نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
field maintenance نگهداری در صحرا
interludes نگهداری مقدماتی
category طبقه نگهداری
membrane curing نگهداری غشایی بتن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
bestride نگهداری ودفاع کردن از
gasholders محل نگهداری بنزین
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
depositery محل نگهداری سپرده
gasholder محل نگهداری بنزین
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
baby farm محل نگهداری کودکان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
moist curing نگهداری مرطوب بتن
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
management اجرا و نگهداری شبکه
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
mew دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
mewing دراصطبل نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
remote maintenance نگهداری از راه دور
support تایید کردن نگهداری
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
remote servicing نگهداری از راه دور
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
managements اجرا و نگهداری شبکه
software maintenance نگهداری نرم افزار
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
rate میزان
meters میزان
amounted میزان
volumes میزان
weight میزان
criterion میزان
measure میزان
meter میزان
levels میزان
leveled میزان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com