Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
achievement need
نیاز پیشرفت
n achievement
نیاز پیشرفت
Other Matches
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
advance
پیشرفت
advancing
<adj.>
پیشرفت
progressing
پیشرفت
progression
پیشرفت
furtherance
پیشرفت
advancement
پیشرفت
attainments
پیشرفت
attainment
پیشرفت
progressions
پیشرفت
achievements
پیشرفت
progress
پیشرفت
advance
پیشرفت
lifts
پیشرفت
advances
پیشرفت
lifting
پیشرفت
lift
پیشرفت
achievement
پیشرفت
progresses
پیشرفت
head way
پیشرفت
lifted
پیشرفت
progressed
پیشرفت
advancing
پیشرفت
underdeveloped
کم پیشرفت
developments
پیشرفت
development
پیشرفت
improvement
پیشرفت
improvements
پیشرفت
promotion
پیشرفت
achievement age
سن پیشرفت
promotions
پیشرفت
growths
پیشرفت
accomplishment
پیشرفت
growth
پیشرفت
undeveloed
بی پیشرفت
proceedings
پیشرفت ها
advances
پیشرفت ها
going
پیشرفت
advance
پیشرفت
progress
پیشرفت
improvement
پیشرفت
headway
پیشرفت
progression
پیشرفت
obstructionist
از پیشرفت کارمجلس را از
Luddite
پیشرفت گریز
beat
پیشرفت زنش
reaction progress
پیشرفت واکنش
the a of the army
پیشرفت ارتش
progress
پیشرفت پیشروی
progressivist
پیشرفت گرای
technological improvement
پیشرفت فنی
technical progress
پیشرفت فنی
progress
پیشرفت کار
velocity of advance
تندی پیشرفت
progressed
پیشرفت کردن
progressing
پیشرفت کردن
developments
رشد پیشرفت
to gain ground
پیشرفت کردن
progresses
پیشرفت کار
to make way
پیشرفت کردن
progressing
پیشرفت کار
development
رشد پیشرفت
Luddites
پیشرفت گریز
progresses
پیشرفت پیشروی
to make headway
پیشرفت کردن
beats
پیشرفت زنش
progressed
پیشرفت کار
progresses
پیشرفت کردن
progressed
پیشرفت پیشروی
progressing
پیشرفت پیشروی
advancing
پیشرفت پیشروی
academic achievement
پیشرفت تحصیلی
progress of negotiations
پیشرفت مذاکرات
progress chaser
نافر پیشرفت
furthered
پیشرفت کردن
further
پیشرفت کردن
to unfold
پیشرفت کردن
come along
پیشرفت کردن
thriving
پیشرفت کردن
thrives
پیشرفت کردن
thrived
پیشرفت کردن
furthering
پیشرفت کردن
furthers
پیشرفت کردن
scholastic achievement
پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient
بهر پیشرفت
to make progress
پیشرفت کردن
achievement quotient
بهر پیشرفت
blooming
پیشرفت کننده
accession
دخول پیشرفت
aq
بهر پیشرفت
achievement curve
منحنی پیشرفت
achievement motive
انگیزه پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
thrive
پیشرفت کردن
becalms
از پیشرفت بازداشتن
improvement curve
منحنی پیشرفت
rise
پیشرفت ترقی
rises
پیشرفت ترقی
proceeding
پیشرفت طرز
ongoing
درحال پیشرفت
make a dent in
<idiom>
پیشرفت کردن
here goes
<idiom>
پیشرفت کردن
progress
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
پیشرفت کردن
advances
: پیشروی پیشرفت
economic progress
پیشرفت اقتصادی
advance
پیشرفت پیشروی
becalming
از پیشرفت بازداشتن
becalmed
از پیشرفت بازداشتن
becalm
از پیشرفت بازداشتن
degree of advancement
درجه پیشرفت
capability
استعداد پیشرفت
developmental stage
مرحله پیشرفت
advances
پیشرفت پیشروی
advancement degree of reaction
درجه پیشرفت واکنش
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
progress report
گزارش پیشرفت کار
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
progress payments
پرداختهای پیشرفت کار
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
spit
پیشرفت خشکی در دریا
spits
پیشرفت خشکی در دریا
f. morement
جنبش برای پیشرفت
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
labor augmenting tednological progress
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
plain sailing
پیشرفت بدون مانع
interim report
گزارش پیشرفت کار
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
advances
پیشرفت طولی ناو
to look back
از پیشرفت خودداری کردن
proceeding
پیشرفت خلاصه مذاکرات
advancing
پیشرفت طولی ناو
advance
پیشرفت طولی ناو
baffle
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
booms
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booming
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
progress payments
پرداخت براساس پیشرفت کار
baffling
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
break through
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
contract record
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
mean higher high water
ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
boom
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
boomed
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
upgrading
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrade
پیشرفت دادن تقویت کردن
prosper
کامیاب شدن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
fogyish
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
stanford achivement test
ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
upgrades
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded
پیشرفت دادن تقویت کردن
prospered
کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers
کامیاب شدن پیشرفت کردن
lad der
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
underdeveloped areas
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
to make p in one's studies
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
prospering
کامیاب شدن پیشرفت کردن
self development
پیشرفت نفس خود پیش برد
nephrotomy
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
imperial institute
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
needless
بی نیاز
self sufficing
بی نیاز
demand
نیاز
want
نیاز
demanded
نیاز
requirement
نیاز
demands
نیاز
demand
نیاز
need
نیاز
needed
نیاز
self-sufficient
بی نیاز
requirement
نیاز
need
نیاز
needing
نیاز
affiliation need
نیاز پیوندجویی
demanded
نیاز احتیاج
necessity
نیاز نیازمندی
wanted
نقصان نیاز
demand
نیاز احتیاج
n affiliation
نیاز پیوندجویی
self-evident
بی نیاز از اثبات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com