Dictiornary-Farsi | نیتروژن مایع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
liquid nitrogen	نیتروژن مایع


Other Matches

pascal's law	هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c	liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
nitrogen	نیتروژن
azote	نیتروژن
nitrogen monoxide	نیتروژن مونوکسید
laughing gas	نیتروژن مونوکسید
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
nitrometer	نیتروژن سنج
nitrogen bases	بازهای نیتروژن
nitration	نیتروژن دارشدن
nitrification	نیتروژن گیری
azotometer	نیتروژن سنج
nitriding	نیتروژن دادن
nitrogen	گاز نیتروژن
nitrogen rule	قاعده نیتروژن
nitrogenous	نیتروژن دار
nitrogen tetroxide	تتراکسید نیتروژن
nitrous oxide	نیتروژن مونوکسید
denitrification	نیتروژن دهی
denitration	نیتروژن دهی
denitrogenation	جدا کردن نیتروژن
nitrogenize	دارای نیتروژن کردن
nitrogenize	با نیتروژن ترکیب کردن
nitric	دارای نیتروژن با فرفیت بالا
nitrous	دارای نیتروژن با طرفیت پایین
azotic	وابسته به نیتروژن ازت دار
liquid liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid	مایع
liquids	مایع
anti icing fluid	مایع ضد یخ
fluidal	مایع
water	مایع
liquid/gas separator	مایع
steepest	مایع
steep	مایع
waters	مایع
watering	مایع
watered	مایع
fulidal	مایع
aneroid	بی مایع
liquid ammonia	امونیاک مایع
liquid exygen	اکسیژن مایع
liquid fuel	سوخت مایع
liquid glass	شیشه مایع
liquefaction	تبدیل به مایع
liquefaction	مایع شدن
liquefied gas	گاز مایع
liquid hydrates	مایع هیدراتها
liquefacient	مایع کننده
water glass	شیشه مایع
cryogenic liquid	مایع سرمازا
liquescent	مایع شونده
liquescence	مایع شدگی
liquid gas	گاز مایع
developer liquid	مایع فهور
furfuraldehyde	مایع الدئیدی
grume	مایع چسبناک
deicer	مایع ضدیخ
cutback bitumen	قیر مایع
liquid air	هوای مایع
liquid hydrogen	هیدروژن مایع
liquid oxygen	اکسیژن مایع
semiliquid	نیمه مایع
semiliquid	مایع غلیظ
semiliquid	مایع چسبنده
silicate of soda	شیشه مایع
sodium metasilicate	شیشه مایع
sodium silicate	شیشه مایع
soluble glass	شیشه مایع
spinal fluid	مایع نخاعی
subaqueous	زیر مایع
vitrous humor	مایع زجاجیه
liquid foundation	کرم مایع
semifluid	نیم مایع
sealing liquid	مایع اب بندی
pool rectifier	لامپ مایع
liquid propellant	خرج مایع
liquid propellant	سوخت مایع
liquid soap	صابون مایع
liquid state	حالت مایع
liquidity index	اندیس مایع
liquidly	بشکل مایع
liquified petroleum gas	گاز مایع
lox	اکسیژن مایع
mercury pool tube	لامپ مایع
pool cathode tube	لامپ مایع
pool tube	لامپ مایع
out back	چسب مایع
resolvent <adj.>	مایع محلل
paraffin oil	پارافین مایع
pool cathode	کاتد مایع
dissolving <adj.>	مایع محلل
solvent <adj.>	مایع محلل
glue	چسب مایع
glueing	چسب مایع
glues	چسب مایع
fluid	مایع متحرک
anti detonant	مایع ضد بدسوزی
gluing	چسب مایع
fluids	مایع متحرک
liquid crystal	کریستال مایع
battery liquid	مایع باتری
antidim	مایع ضد تشکیل مه
sops	غذای مایع
sop	غذای مایع
liquid crystals	کریستال مایع
condensation	مایع کردن
absorption liquid	مایع جذب
solvents	مایع محلل
liquidising	بصورت مایع دراوردن
liquidises	بصورت مایع دراوردن
liquid air	هوای مایع شده
liquidize	بصورت مایع دراوردن
liquid air container	مخزن هوای مایع
condensation	مایع کردن گاز
liquid measure	مقیاس حجم مایع
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
dunking	در مایع فرو کردن
liquidizing	بصورت مایع دراوردن
liquid propellant	خرج پرتاب مایع
liquid propellant	سوخت مایع موشک
liquidizes	بصورت مایع دراوردن
liquid rocket	راکت سوخت مایع
liquidized	بصورت مایع دراوردن
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
liquidised	بصورت مایع دراوردن
electrolyte	مایع کار الکترولیت
electrolytes	مایع کار الکترولیت
superheated liquid	مایع ابر گرم
supercooled liquid	مایع ابر سرد
soldering fluid	مایع لحیم کاری
slow curing cutback	قیر مایع دیرگیر
dunk	در مایع فرو کردن
dunked	در مایع فرو کردن
sealing compound	مایع درز بند
rapid curing cutback	قیر مایع زودگیر
dunks	در مایع فرو کردن
eyewash	مایع چشم شویی
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
out back	مایع روان شده
coolant	مایع داخل رادیاتور
flammable liquid	مایع اشتعال پذیر
filtrate	مایع زیر صافی
liquefacient	مایع ترشح کننده
csf	مایع مغزی- نخاعی
l.n.g	گاز مایع طبیعی
coolants	مایع داخل رادیاتور
filtrate	مایع تصفیه شده
cerebro spinal fluid	مایع مغزی- نخاعی
gas liquid partitions chromatography	کروماتوگرافی گاز- مایع
diergolic	خرج مایع پایدار
coolant	مایع سرد کننده
liquefiable	قابل تبدیل به مایع
diergolic	سوخت مایع ثابت
hypergol	مایع قابل اشتعال
fluidization	تبدیل به مایع شدن
fluidize	تبدیل به مایع کردن
cn solution	گازاشک اور مایع
coolants	مایع سرد کننده
gas liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع گاز
regenerative cooling	استفاده از سرمای مایع ورودی
reflux	جریان برگشت مایع برگردان
eutectic change	تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
liquidating	از بین بردن مایع کردن
liquidates	از بین بردن مایع کردن
liquidated	از بین بردن مایع کردن
liquidate	از بین بردن مایع کردن
ascites	جمع شدن مایع در شکم
desorption	جدا کردن گاز از مایع
cavitation	ایجاد حبابهای داخل یک مایع
soak	بوسیله مایع اشباع شدن
thief sample	نمونه مایع مخزن ناو
liquefied	گداختن تبدیل به مایع کردن
soaks	بوسیله مایع اشباع شدن
solgel	نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
spittle	مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
hydrocephalus	ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly	ازدیاد غیر عادی مایع
liquify	گداختن تبدیل به مایع کردن
hydrothorax	تجمع مایع در حفره جنب
grid pool tube	لامپ مایع شبکه دار
liquefy	گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying	گداختن تبدیل به مایع کردن
LCD	صفحه نمایش کریستال مایع
liquefies	گداختن تبدیل به مایع کردن
g.l.c.	gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
ullage	حجم بالای سطح مایع تانک
geraniol	الکل اشباع شده مایع و معطر
pyridine	قلیای مایع بیرنگ وازت دار
dips	فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip	فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
spread	[منتشر کردن مایع روی سطح]
fluidic	مایع مانند جسم سیال یامایع
octane	هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
ink	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
pints	پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pint	پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
consolute	ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
inks	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
oleate	نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی