English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
Other Matches
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
active force نیروی فعال
kinetic energy نیروی فعال
active labor force نیروی کار فعال
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
active هدف فعال خط مشی فعال
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
ground forces نیروهای زمینی
frontalier نیروهای مرزی
combat forces نیروهای رزمی
garrison forces نیروهای پادگانی
lateral forces نیروهای عرضی
combined forces نیروهای مرکب
component forces نیروهای مولفه
friendly forces نیروهای خودی
irregular forces نیروهای نامنطم
screening forces نیروهای پاسیور
army forces نیروهای زمینی
irregular forces نیروهای چریکی
services نیروهای مسلح
battalion نیروهای ارتشی
forces of production نیروهای تولید
armed forces نیروهای مسلح
irregular نیروهای نامنطم
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
market forces نیروهای بازار
services نیروهای سه گانه
political forces نیروهای سیاسی
opposing forces نیروهای متخاصم
blue forces نیروهای خودی
battalions نیروهای ارتشی
nuclear forces نیروهای هستهای
army of occupation نیروهای اشغالی
naval forces نیروهای دریایی
enemy forces نیروهای دشمن
blue forces نیروهای ابی
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
castrum [کمپ نیروهای رومی]
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
nato forces نیروهای پیمان ناتو
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
restraining forces نیروهای مهار کننده
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
landing forces نیروهای پیاده شونده
van der waals forces نیروهای وان در والس
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
assigned forces نیروهای زیر امر
action اشغال نیروهای جنگی
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
paramilitary نیروهای شبه نظامی
actions اشغال نیروهای جنگی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
joint مشترک بین نیروهای مسلح
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
ubiquitous حاضر
presents حاضر
on hand <idiom> حاضر
existing حاضر
agreeable حاضر
stocked :حاضر
stock :حاضر
present حاضر
in the saddle حاضر
presented حاضر
presenting حاضر
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
ready wit حاضر جوابی
johnny on the sopt حاضر و اماده
readied حاضر به کار
readied قبضه حاضر
readies حاضر به کار
readies قبضه حاضر
For the time being. At peresent. presently. درحال حاضر
action front حاضر به تیر
current در حال حاضر
readiness to report حاضر جوابی
get ready حاضر شدن
omnipresent حاضر در همه جا
omnipresent همه جا حاضر
here بدینسو حاضر
operational حاضر به کار
at the present moment درحال حاضر
rigs وضع حاضر
ready حاضر به کار
currents در حال حاضر
willing حاضر خواهان
attend حاضر بودن
attending حاضر بودن
attends حاضر بودن
operationally ready حاضر به کار
operationally ready حاضر به عملیات
toss off <idiom> حاضر جواب
active حاضر بخدمت
rig وضع حاضر
readying قبضه حاضر
readying حاضر به کار
rigged وضع حاضر
ready قبضه حاضر
roll call حاضر و غایب
delicatessens اغذیه حاضر
delicatessen اغذیه حاضر
existing در حال حاضر
at the moment در حال حاضر
at present در حال حاضر
make ready حاضر شدن
to e. an appearance حاضر شدن
repartee حاضر جوابی
stand by حاضر بودن
present [at] <adj.> باشنده [حاضر] [در]
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
national infrastructure سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
sthenic فعال
active فعال
strenuous فعال
efective فعال
energetic فعال
snell فعال
operational فعال
smacking فعال
active cell سل فعال
light footed فعال
light foot فعال
smacker فعال
upping فعال
astir فعال
commissioned <adj.> فعال
upped فعال
go-ahead فعال
up فعال
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
to conjure up با سحر حاضر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com