English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Other Matches
dipole dipole coupling جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
orientation forces نیروهای دو قطبی- دو قطبی
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
polar regions مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
dipole دوقطبی
bipolar دوقطبی
polarizer دوقطبی کننده
diode لامپ دوقطبی
magnetic dipole دوقطبی مغناطیسی
dipole moment گشتاور دوقطبی
dipole dipole bond پیوند دو قطبی- دو قطبی
magnetic dipole radiation تشعشع دوقطبی مغناطیسی
ion dipole interaction بر هم کنش یون دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
polarizing قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarize قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizes قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarised قطبش دادن دوقطبی ساختن
diode دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
rectifier دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
circumpolar constellation صورتهای فلکی دور قطبی صورتهای فلکی پیرا قطبی
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
opposing forces نیروهای متخاصم
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
armed forces نیروهای مسلح
combined forces نیروهای مرکب
army forces نیروهای زمینی
component forces نیروهای مولفه
army of occupation نیروهای اشغالی
ground forces نیروهای زمینی
nuclear forces نیروهای هستهای
combat forces نیروهای رزمی
blue forces نیروهای ابی
naval forces نیروهای دریایی
blue forces نیروهای خودی
irregular نیروهای نامنطم
services نیروهای مسلح
political forces نیروهای سیاسی
lateral forces نیروهای عرضی
irregular forces نیروهای چریکی
irregular forces نیروهای نامنطم
forces of production نیروهای تولید
friendly forces نیروهای خودی
garrison forces نیروهای پادگانی
enemy forces نیروهای دشمن
market forces نیروهای بازار
frontalier نیروهای مرزی
services نیروهای سه گانه
battalions نیروهای ارتشی
battalion نیروهای ارتشی
screening forces نیروهای پاسیور
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
landing forces نیروهای پیاده شونده
nato forces نیروهای پیمان ناتو
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
restraining forces نیروهای مهار کننده
van der waals forces نیروهای وان در والس
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
assigned forces نیروهای زیر امر
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
castrum [کمپ نیروهای رومی]
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
paramilitary نیروهای شبه نظامی
action اشغال نیروهای جنگی
actions اشغال نیروهای جنگی
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
joint مشترک بین نیروهای مسلح
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
homopolar هم قطبی
bipolar دو قطبی
arctic قطبی
unipolar تک قطبی
dipole دو قطبی
diode دو قطبی
polar قطبی
double pole دو قطبی
unipolar یک قطبی
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
polar transmission مخابره قطبی
one pole switch کلید یک قطبی
north star ستاره قطبی
polar bond پیوند قطبی
polar compound ترکیب قطبی
polar angle زاویه قطبی
polar coordinates مختصات قطبی
polar coordinate مختصات قطبی
polar diagram نقشه قطبی
polarization current جریان قطبی
pole armature ارمیچر قطبی
polestar ستاره قطبی
single contact switch کلید یک قطبی
terminal voltage ولتاژ قطبی
polarizing filter صافی قطبی
triode لامپ سه قطبی
two electrode valve لامپ دو قطبی
two terminal network شبکه دو قطبی
unipolarity حالت یک قطبی
polar distance فاصله قطبی
polar molecule مولکول قطبی
polar relay رله قطبی
polarized relay رله قطبی
polar solvent حلال قطبی
polar variable متغیر قطبی
polar vector بردار قطبی
polar vortex ورتکس قطبی
polar winds بادهای قطبی
polaris ستاره قطبی
unipolar armature ارمیچر تک قطبی
Pole Star ستاره قطبی
polarises قطبی کردن
polarising قطبی کردن
arctic basin حوضچه قطبی
dipolar ion یون دو قطبی
diode لامپ دو قطبی
arctic regions نواحی قطبی
polarised قطبی کردن
polarities تمایل قطبی
crystal rectifier دو قطبی بلورین
loadstar ستاره قطبی
lodestar ستاره قطبی
hexode لامپ شش قطبی
hexod لامپ شش قطبی
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
fitchet گربه قطبی
dipole moment گشتاور دو قطبی
foumart گربه قطبی
four pole چهار قطبی
dipole interaction بر هم کنش دو قطبی
polarizing قطبی کردن
polarizes قطبی کردن
polarize قطبی کردن
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
dipole antenna انتن دو قطبی
lodestaror load ستاره قطبی
polarization قطبی سازی
polarity تمایل قطبی
moment of a dipole گشتاور دو قطبی
multi contact چند قطبی
multipolar چند قطبی
polarities ویژگی قطبی
bipolar cells یاختههای دو قطبی
multipole چند قطبی
magnetic doublet دو قطبی مغناطیسی
polarity ویژگی قطبی
aurora شفق قطبی
polarization قطبی شدگی
polarized قطبی شده
zwitterion یون دو قطبی
arctic regions مناطق قطبی
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
circumpolar stars ستارگان پیرا قطبی
polarize قطبی کردن یا شدن
unipolar سلولهای عصبی یک قطبی
duopoly انحصار دو قطبی فروش
duopsony انحصار دو قطبی خرید
triode amplifier فزون ساز سه قطبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com