English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
political forces نیروهای سیاسی
Other Matches
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics علم سیاسی امور سیاسی
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
politic سیاسی نماینده سیاسی
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
enemy forces نیروهای دشمن
forces of production نیروهای تولید
friendly forces نیروهای خودی
market forces نیروهای بازار
lateral forces نیروهای عرضی
irregular forces نیروهای چریکی
naval forces نیروهای دریایی
battalion نیروهای ارتشی
battalions نیروهای ارتشی
nuclear forces نیروهای هستهای
ground forces نیروهای زمینی
opposing forces نیروهای متخاصم
garrison forces نیروهای پادگانی
screening forces نیروهای پاسیور
services نیروهای مسلح
blue forces نیروهای خودی
armed forces نیروهای مسلح
army of occupation نیروهای اشغالی
army forces نیروهای زمینی
irregular forces نیروهای نامنطم
blue forces نیروهای ابی
frontalier نیروهای مرزی
irregular نیروهای نامنطم
combat forces نیروهای رزمی
combined forces نیروهای مرکب
component forces نیروهای مولفه
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
services نیروهای سه گانه
landing forces نیروهای پیاده شونده
paramilitary نیروهای شبه نظامی
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
assigned forces نیروهای زیر امر
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
restraining forces نیروهای مهار کننده
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
van der waals forces نیروهای وان در والس
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
nato forces نیروهای پیمان ناتو
action اشغال نیروهای جنگی
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
castrum [کمپ نیروهای رومی]
actions اشغال نیروهای جنگی
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
joint مشترک بین نیروهای مسلح
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national infrastructure سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
hunter killer نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
undamped نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
politicos سیاسی
diplomatic سیاسی
politico سیاسی
socio political سیاسی
political سیاسی
diplomatic officer مامور سیاسی
diplomatic passport پاسپورت سیاسی
diplomatic passport تذکره سیاسی
diplomatic privileges امتیازات سیاسی
state criminals مجرمین سیاسی
diplomatic representation نمایندگی سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
diplomatic mission هیئت سیاسی
diplomatic channels طرق سیاسی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
talk politics گفتگوی سیاسی
Political opponents . مخالفین سیاسی
escapism انزوای سیاسی
politicking فعالیت سیاسی
sociopolitical اجتماعی- سیاسی
diplomatic agent مامور سیاسی
demarche اقدام سیاسی
current affairs رویدادهایاجتماعی و سیاسی
envoy فرستاده سیاسی
political rights حقوق سیاسی
political psychology روانشناسی سیاسی
political propaganda تبلیغات سیاسی
political offences جرائم سیاسی
political offence جرم سیاسی
political mission ماموریت سیاسی
political mission هیئت سیاسی
political matters مسائل سیاسی
political isolation انزوای سیاسی
asylums حق پناهندگی سیاسی
politico social سیاسی و اجتماعی
politico social سیاسی اجتماعی
envoys فرستاده سیاسی
ecclesia مجلس سیاسی
envoyship نمایندگان سیاسی
courier پیک سیاسی
couriers پیک سیاسی
public life زندگی سیاسی
state prisoners محبوسین سیاسی
state prisoners زندانیان سیاسی
prisoners of state محبوسین سیاسی
prisoners of state زندانیان سیاسی
asylum حق پناهندگی سیاسی
terror ادمکشی سیاسی
political debate منازعه سیاسی
arithmetic , political اقتصاد سیاسی
politically از لحاظ سیاسی
politics اصول سیاسی
political debate بحث سیاسی
terrorists ادمکش سیاسی
refugees پناهنده سیاسی
refugee پناهنده سیاسی
terrors ادمکشی سیاسی
politicians مرد سیاسی
diplomatic corps هیات سیاسی
politic زندانی سیاسی
political science علوم سیاسی
anarchy بی ترتیبی سیاسی
terrorist ادمکش سیاسی
politician مرد سیاسی
diplomatic relations روابط سیاسی
diplomatic immunity مصونیت سیاسی
political economy اقتصاد سیاسی
political economy اتصاد سیاسی
diplomat رجل سیاسی دیپلمات
state سیاسی رسمی وضع
neutralism حفظ بی طرفی سیاسی
state- سیاسی رسمی وضع
political instability تزلزل یا نا استواری سیاسی
roorbach اتهامات کذب سیاسی
Religious (political) fanaticism تعصبات مذهبی ( سیاسی )
politically active از لحاظ سیاسی پرتحرک
old guard محافظه کار سیاسی
neutral state حالت بی طرفی سیاسی
diplomats رجل سیاسی دیپلمات
non political offence جرم غیر سیاسی
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
statesman رجل سیاسی زمامدار
rupture of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
roorback اتهامات کذب سیاسی
statesmen رجل سیاسی زمامدار
stateman مرد سیاسی زمامدار
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
to talk politics گفتگوی سیاسی کردن
states سیاسی رسمی وضع
politico military عملیات سیاسی نظامی
politico military امور سیاسی نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com