Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
contact electromotive force
نیروی برق رانی مجاورتی
Other Matches
magnetic potential
نیروی مغناطیس رانی
effective electromotive force
نیروی برق رانی موثر
active emf
نیروی برق رانی موثر
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
proximity fuze
ماسوره مجاورتی
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact mine
مین مجاورتی
proximity
ماسوره مجاورتی
homing mine
مین مجاورتی
influence mine
مین مجاورتی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
contact potential difference
اختلاف پتانسیل مجاورتی
equivalent circuit of a contact rectifie
مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
photovoltaic cell
پیل نور- برقی مجاورتی
barrier layer cell
پیل نور برقی مجاورتی
antenna mine
مین مجاورتی انتن دار
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
autocatalysis
اثر مجاورتی خود بخودجسمی در فعل و انفعال شیمیایی
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
ranee
رانی
rani
رانی
femoral
رانی
crural
رانی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
salaciousness
شهوت رانی
d. of a speech
سخن رانی
salacity
شهوت رانی
yachting
قایق رانی
repression
واپس رانی
extrusion
روزن رانی
oratorship
سخن رانی
voluptuousness
شهوت رانی
wheelchair
ویلچر رانی
inguinal
کشاله رانی
canoes
قایق رانی
motoring
اتومبیل رانی
ejection
بیرون رانی
voluptuously
باشهوت رانی
canoe
قایق رانی
wheelchairs
ویلچر رانی
oarsmanship
کرجی رانی
sailing orders
دستور کشتی رانی
drive way
مسیر اتومبیل رانی
salaciously
از روی شهوت رانی
sprinting
مسابقه اتومبیل رانی
auto drome
پیست اتومبیل رانی
to gratify ones passions
شهوت رانی کردن
to go on the stump
سخن رانی کردن
to give a lecture
سخن رانی کردن
cabotage
کشتی رانی ساحلی
platform
سخن رانی کردن
shipping company
شرکت کشتی رانی
shippable
قابل کشتی رانی
seaworthy
قابل کشتی رانی
pawn roller
پیاده رانی شطرنج
ease all
درکرجی رانی ایست
auto racing
مسابقه اتومبیل رانی
lectureship
سمت سخن رانی
harness race
مسابقه ارابه رانی
lectureships
سمت سخن رانی
boat
قایق رانی کردن
boats
قایق رانی کردن
innavigable
غیرقابل کشتی رانی
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
libidinously
از روی شهوت رانی
loxodromics
کشتی رانی در خط مایل
pultrusion process
فرایند کشش رانی
pawn push
پیاده رانی شطرنج
ox goad
نیزه گاو رانی
aerostation
کشتی رانی هوایی
extrudate
محصول روزن رانی
platforms
سخن رانی کردن
funeral oration
سخن رانی برسرجنازه
nautically
از لحاظ کشتی رانی
harness racing
ارابه رانی تک اسبه
regattas
مسابقه کرجی رانی
regatta
مسابقه کرجی رانی
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
matinTes
مسابقه ارابه رانی در روز
matinees
مسابقه ارابه رانی در روز
harness horse
اسب مخصوص ارابه رانی
matinee
مسابقه ارابه رانی در روز
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
coasting
کشتی رانی در طول ساحل
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
red flag
پرچم قرمز اتومبیل رانی
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
loxodromic
وابسته به کشتی رانی در خط مایل
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
oceanshipping
روشهای کشتی رانی دراقیانوس
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
under
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
kite track
مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
starter
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
starter motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
starting motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
under-
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
eloge
سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
portolano
راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
circumnavigation
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
icekhana
اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
circumavigator
کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
speedway
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
horn
شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
pit
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
total force
نیروی کل
jet
نیروی جت
jet propulsion
نیروی جت
jetting
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jets
نیروی جت
ground force
نیروی زمینی
impact force
نیروی ضربهای
external force
نیروی خارجی
external force
نیروی بیرونی
holding force
نیروی بازدارنده
hydroelectric power
نیروی برقابی
explosive force
نیروی انفجار
ground forces
نیروی زمینی
hydro
نیروی محرکه اب
active force
نیروی فعال
generalized force
نیروی کلی
gravitational force
نیروی جاذبه
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
gravitational force
نیروی گرانشی
fire power
نیروی اتش
field force
نیروی میدانی
hoisting power
نیروی صعودی
blocking force
نیروی سد کننده
compressive force
نیروی تراکمی
concurrent force
نیروی همرس
conservation force
نیروی باقی
dissipative force
نیروی اتلافی
contractile force
نیروی انقباضی
coriolis force
نیروی کوریولیس
coulomb force
نیروی کولنی
coulombic force
نیروی کولنی
counterpoise
نیروی مقاوم
countervailing power
نیروی همسنگ
cohesive force
نیروی چسبندگی
cohesive force
نیروی همچسبی
law of gravity
نیروی گرانشی
body force
نیروی حجمی
brake horsepower
نیروی ترمز
brake pressure
نیروی ترمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com