Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
generalized force
نیروی تعمیم یافته
Other Matches
generalized
تعمیم یافته
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
generalized routine
روال تعمیم یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
Distribution
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
generalized function
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
generalisations
تعمیم
popularization
تعمیم
generalizations
تعمیم
universalization
تعمیم
generalization
تعمیم
extension
تعمیم
extensions
تعمیم
genbraliztion
تعمیم
generalising
تعمیم دادن
generable
قابل تعمیم
extend
تعمیم دادن
generalizability
تعمیم پذیری
extending
تعمیم دادن
generalised
تعمیم دادن
extends
تعمیم دادن
stimulus generalization
تعمیم محرک
overgeneralization
تعمیم افراطی
generalises
تعمیم دادن
extendable
قابل تعمیم
generalize
تعمیم دادن
response generalization
تعمیم پاسخ
generalizes
تعمیم دادن
fallacy of composition
تعمیم نادرست
extensile
قابل تعمیم
generalizing
تعمیم دادن
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
extend the maining of
مفهومی را تعمیم دادن
distributing
تقسیم کردن تعمیم دادن
extensible
قابلیت تمدید قابل تعمیم
distribute
تقسیم کردن تعمیم دادن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
distributes
تقسیم کردن تعمیم دادن
vulgarization
تعمیم چیزی بزبان ساده
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
finding
یافته
findings
یافته
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
porrect
بسط یافته
due out
خاتمه یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
matched
تطبیق یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
past
پایان یافته
linked
پیوند یافته
awakened
اگاهی یافته
extended
تمدید یافته
done
وقوع یافته
nee
تولد یافته
allocated
اختصاص یافته
mature economy
تکامل یافته
abroad
گسترش یافته
structured
ساخت یافته
glorified
تجلیل یافته
downfallen
زوال یافته
expanded
بسط یافته
transferred
انتقال یافته
deployed
گسترش یافته
tuned
وفق یافته
instinct with force
نیرو یافته
transmissive
انتقال یافته
endrgized
انرژی یافته
instinct with life
روح یافته
nascent
پیدایش یافته
waney
کاهش یافته
wany
کاهش یافته
depauperate
تقلیل یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
organized
سازمان یافته
full-fledged
تکامل یافته
full fledged
تکامل یافته
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
reduced form
فرم تقلیل یافته
redivivus
تولد تازه یافته
find
چیز یافته مکشوف
reduced mass
جرم کاهش یافته
finds
چیز یافته مکشوف
allopatric
بتنهایی وقوع یافته
organized market
بازار سازمان یافته
diminished
[قوس تقلیل یافته]
development system
سیستم توسعه یافته
inning
زمین باز یافته
elaborated code
رمز بسط یافته
endarch
از مرکزبخارج امتداد یافته
twice born
تولدتازه روحانی یافته
structured design
طراحی ساختار یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
structured english
انگلیسی ساخت یافته
formatted display
نمایش شکل یافته
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
reborn
تولد تازه یافته
developed contries
ممالک توسعه یافته
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
organizing
بازار سازمان یافته
organizes
بازار سازمان یافته
organize
بازار سازمان یافته
organising
بازار سازمان یافته
organises
بازار سازمان یافته
mature soil
خاک تکامل یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
bimanual
بادودست انجام یافته
centralized design
طراحی تمرکز یافته
diminished
: تقلیل یافته کاسته
contd
مخفف ادامه یافته
linked subroutine
زیربرنامه پیوند یافته
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
structures coding
برنامه نویسی ساخت یافته
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
structured programming
برنامه نویسی ساخت یافته
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
well ordered
بنحو اکمل انجام یافته
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
ارزان یافته خوار است .
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
crumblings
فاسد شده زوال یافته
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
human oriented language
زبان ارایش یافته بشری
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
ranker
افسر ترفیع یافته افسرصفی
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
newton
محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
generation
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
airborne
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
structured flowchart
نمودار گردش کار ساخت یافته
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
substantiative
بادلیل اثبات شده تجسم یافته
generations
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
NetView
معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
array
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
coextensive
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
arrays
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
ethernet
گونهای از اترنت توسعه یافته توسط DEC , Intel , xerox
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
gastrea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
gastraea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com