English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
p force نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
Other Matches
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
sheet feeder جلوبرنده ورق
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
blocking force نیروی سد کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
counterpoise نیروی متعادل کننده
magnetizing force نیروی مغناطیسی کننده
moving power نیروی جابجا کننده
equalizing force نیروی برابر کننده
army of occupation نیروی اشغال کننده
holding force نیروی تثبیت کننده
threat force نیروی تهدید کننده
reinforcing نیروی تقویتی تقویت کننده
righting moment نیروی راست کننده ناو
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
ejectamenta مواد دفع شده یاپرت شده) چون مواداتش فشان
component change order دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
jet propulsion نیروی جت
jets نیروی جت
total force نیروی کل
jet نیروی جت
jetting نیروی جت
jetted نیروی جت
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
uniaxial force نیروی تک محوری
external force نیروی بیرونی
juvenility نیروی جوانی
external force نیروی خارجی
explosive force نیروی انفجار
joint force نیروی مشترک
workforce نیروی کار
tide rising force نیروی کشنداور
land force n نیروی زمینی
equilibrant نیروی متعادل
ground forces نیروی زمینی
manpower نیروی انسانی
police force نیروی انتظامی
police force نیروی پلیس
police forces نیروی انتظامی
police forces نیروی پلیس
to gauge wind نیروی بادراسنجیدن
tonicity نیروی ارتجاعی
labor نیروی کارگری
labor نیروی انسانی
labor force نیروی کار
tractive effort نیروی کشنده
exchange force نیروی تبادلی
total labor force کل نیروی کار
torsional force نیروی پیچشی
land forces نیروی زمینی
impact force نیروی برخورد
hydro نیروی محرکه اب
inertial force نیروی ماند
buoyancy نیروی بالابری
buoyancy نیروی ارشمیدس
virile strength نیروی مردانه
holding force نیروی بازدارنده
work force نیروی کار
inertial force نیروی لختی
vital energy نیروی زندگی
impulsive force نیروی ضربهای
waterpower نیروی ابی
impact force نیروی ضربهای
centrifugal force نیروی مرکزگریز
inertia force نیروی اینرسی
vital force نیروی حیاتی
hydroelectric power نیروی برقابی
vertical force نیروی شاغولی
hoisting power نیروی صعودی
internal force نیروی درونی
HP نیروی اسب
fire power نیروی اتش
field force نیروی میدانی
internal voltage نیروی الکتروموتوری
adhesiveness نیروی چسبندگی
internal force نیروی داخلی
gravitational force نیروی جاذبه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com