Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
p force |
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده |
|
|
Other Matches |
|
augmentation |
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز |
juggernauts |
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب |
juggernaut |
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
army landing forces |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل |
attack force |
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک |
sheet feeder |
جلوبرنده ورق |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
center of thrust |
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده |
blocking force |
نیروی سد کننده |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
counterpoise |
نیروی متعادل کننده |
magnetizing force |
نیروی مغناطیسی کننده |
moving power |
نیروی جابجا کننده |
equalizing force |
نیروی برابر کننده |
army of occupation |
نیروی اشغال کننده |
holding force |
نیروی تثبیت کننده |
threat force |
نیروی تهدید کننده |
reinforcing |
نیروی تقویتی تقویت کننده |
righting moment |
نیروی راست کننده ناو |
service component |
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
ejectamenta |
مواد دفع شده یاپرت شده) چون مواداتش فشان |
component change order |
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
navy component |
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
remanence |
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده |
magneto electricity |
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود |
blue water school |
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند |
reenforceŠetc |
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن |
e.m.f |
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی |
torque |
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری |
air force personnel with the army |
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی |
expeditionary |
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی |
electromotive force |
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی |
task unit |
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد |
army commander |
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی |
no man's land |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
threat force |
نیروی دشمن نیروی مخالف |
buoyancy |
نیروی بالابر نیروی شناوری |
self propulsion |
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش |
counter force |
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن |
allocated manpower |
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی |
free gyroscope |
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد |
naval aviation |
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی |
geomagnetism |
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
Marine Corps |
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی |
army aircraft |
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی |
commandant of marine corps |
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی |
eagle flight |
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
attached strength |
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
jet propulsion |
نیروی جت |
jets |
نیروی جت |
total force |
نیروی کل |
jet |
نیروی جت |
jetting |
نیروی جت |
jetted |
نیروی جت |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
uniaxial force |
نیروی تک محوری |
external force |
نیروی بیرونی |
juvenility |
نیروی جوانی |
external force |
نیروی خارجی |
explosive force |
نیروی انفجار |
joint force |
نیروی مشترک |
workforce |
نیروی کار |
tide rising force |
نیروی کشنداور |
land force n |
نیروی زمینی |
equilibrant |
نیروی متعادل |
ground forces |
نیروی زمینی |
manpower |
نیروی انسانی |
police force |
نیروی انتظامی |
police force |
نیروی پلیس |
police forces |
نیروی انتظامی |
police forces |
نیروی پلیس |
to gauge wind |
نیروی بادراسنجیدن |
tonicity |
نیروی ارتجاعی |
labor |
نیروی کارگری |
labor |
نیروی انسانی |
labor force |
نیروی کار |
tractive effort |
نیروی کشنده |
exchange force |
نیروی تبادلی |
total labor force |
کل نیروی کار |
torsional force |
نیروی پیچشی |
land forces |
نیروی زمینی |
impact force |
نیروی برخورد |
hydro |
نیروی محرکه اب |
inertial force |
نیروی ماند |
buoyancy |
نیروی بالابری |
buoyancy |
نیروی ارشمیدس |
virile strength |
نیروی مردانه |
holding force |
نیروی بازدارنده |
work force |
نیروی کار |
inertial force |
نیروی لختی |
vital energy |
نیروی زندگی |
impulsive force |
نیروی ضربهای |
waterpower |
نیروی ابی |
impact force |
نیروی ضربهای |
centrifugal force |
نیروی مرکزگریز |
inertia force |
نیروی اینرسی |
vital force |
نیروی حیاتی |
hydroelectric power |
نیروی برقابی |
vertical force |
نیروی شاغولی |
hoisting power |
نیروی صعودی |
internal force |
نیروی درونی |
HP |
نیروی اسب |
fire power |
نیروی اتش |
field force |
نیروی میدانی |
internal voltage |
نیروی الکتروموتوری |
adhesiveness |
نیروی چسبندگی |
internal force |
نیروی داخلی |
gravitational force |
نیروی جاذبه |