Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
Other Matches
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
proto
اصلی
master
اصلی
head
اصلی
inherent
اصلی
rudimental
اصلی
primary
اصلی
principle
اصلی
arches
اصلی
majoring
اصلی
majored
اصلی
major
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
fundametal
اصلی
radicals
اصلی
arch-
اصلی
arch
اصلی
organic
اصلی
native code
کد اصلی
essential
<adj.>
اصلی
parent
اصلی
elementarily
اصلی
genuine
اصلی
cardinals
اصلی
cardinal
اصلی
firsthand
اصلی
radical
اصلی
trunks
خط اصلی
functional
اصلی
elementary
اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
mainlining
اصلی
mainlining
خط اصلی
elemental
اصلی
mainlines
اصلی
mainlines
خط اصلی
essential
اصلی
primal
اصلی
trunk
خط اصلی
principals
اصلی
principal
اصلی
initial
اصلی
initialed
اصلی
initialing
اصلی
initialled
اصلی
initialling
اصلی
initials
اصلی
primitive
اصلی
essentials
اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
primarily
اصلی
aboriginal
اصلی
aboriginals
اصلی
germinal
اصلی
masters
اصلی
mastered
اصلی
main lines
خط اصلی
main line
خط اصلی
intrinsic
اصلی
mainlined
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainline
اصلی
mainline
خط اصلی
main
خط اصلی
main
<adj.>
اصلی
primordial
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
main stem
خط اصلی
ingrown
اصلی
original
اصلی
line link
خط اصلی
originals
اصلی
primed
اصلی
primes
اصلی
main door
در اصلی
isogeny
هم اصلی
immanent
اصلی
main attack
تک اصلی
basic
اصلی
main deck
پل اصلی
basics
اصلی
prime
اصلی
main color
رنگ اصلی
principle point
مبداء اصلی
primary
مقدماتی اصلی
constituent
جزء اصلی
constituents
جزء اصلی
source language
زبان اصلی
source document
سند اصلی
subsistance
ماده اصلی
substances
ماده اصلی
initial thrust
ضربه اصلی
masters
مدل اصلی
to trace the cause of anything
علت اصلی
mastered
مدل اصلی
headquarters
شعبه اصلی
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
master
مدل اصلی
main line of resistance
خط اصلی مقاومت
text move
حرکت اصلی
tap root
ریشه اصلی
mainframes
سیستم اصلی
mainframe
سیستم اصلی
part
عنصر اصلی
original
نسخه اصلی
habitats
جای اصلی
substance
ماده اصلی
unessential
غیر اصلی
basic ration
جیره اصلی
primary vowel sounds
صداهای اصلی
concourse
سالن اصلی
prime coat
روکش اصلی
prime contract
قرارداد اصلی
main mast
دکل اصلی
authentic document
مدرک اصلی
primum mobile
محرک اصلی
principal axis
محور اصلی
atrium
حیاط اصلی
main line of resistance
خط مقاومت اصلی
cour d'honneur
حیاط اصلی
crown cornice
قرنیز اصلی
crown cornice
کتیبه اصلی
basic pay
حقوق اصلی
main memory
حافظه اصلی
primary structure
ساختمان اصلی
primary track
شیار اصلی
base piece
توپ اصلی
base of origin
مبداء اصلی
main members
قطعات اصلی
parant metal
فلز اصلی
backing metal
فلز اصلی
headers
لوله اصلی
header
لوله اصلی
principal cause
علت اصلی
matador
گاوباز اصلی
matadors
گاوباز اصلی
motif
نقش اصلی
originals
نسخه اصلی
root directory
دایرکتوری اصلی
root name
نام اصلی
root segment
بخش اصلی
root valve
شیر اصلی
pure color
رنگ اصلی
proenomen
نام اصلی
principal clause
قضیه اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
principal in the first degree
مجرم اصلی
principal planets
سیارات اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com