Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (19 milliseconds)
English
Persian
blocking force
نیروی سد کننده
Search result with all words
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
reinforcing
نیروی تقویتی تقویت کننده
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army of occupation
نیروی اشغال کننده
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
counterpoise
نیروی متعادل کننده
equalizing force
نیروی برابر کننده
holding force
نیروی تثبیت کننده
magnetizing force
نیروی مغناطیسی کننده
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
p force
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
righting moment
نیروی راست کننده ناو
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
threat force
نیروی تهدید کننده
moving power
نیروی جابجا کننده
Other Matches
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
jet propulsion
نیروی جت
jets
نیروی جت
jetting
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jet
نیروی جت
total force
نیروی کل
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
dynamically
نیروی درونی
gravitation
نیروی ثقل
expeditionary forces
نیروی اعزامی
vertical force
نیروی عمودی
muscularly
با نیروی ماهیچه
mains
نیروی برق
naval forces
نیروی دریایی
net force
نیروی برایند
mechanized force
نیروی مکانیزه
net force
نیروی خالص
resutant
نیروی برایند
vertical force
نیروی قائم
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
water power
نیروی ابی
internal force
نیروی درونی
dynamically
نیروی مستقر
paratroop
نیروی چترباز
dynamic
نیروی مستقر
internal force
نیروی داخلی
gravity
نیروی ثقل
dynamic
نیروی درونی
osmotic force
نیروی اسمزی
vitality
نیروی حیاتی
centripetal force
نیروی مرکزگرا
lifeblood
نیروی حیاتی
psychic energy
نیروی روانی
vertical force
نیروی شاغولی
resutant
نیروی خالص
tractive power
نیروی کشش
normal force
نیروی عمودی
impulsive force
نیروی ضربهای
nuclear power
نیروی هستهای
impact force
نیروی برخورد
impact force
نیروی ضربهای
purchase element
نیروی منتجه
total labor force
کل نیروی کار
hydroelectric power
نیروی برقابی
hydro
نیروی محرکه اب
friendly
نیروی خودی
friendliest
نیروی خودی
friendlies
نیروی خودی
friendlier
نیروی خودی
tractive effort
نیروی کشنده
pulling power
نیروی کشش
solar power
نیروی خورشیدی
propulsion
نیروی محرکه
tonicity
نیروی ارتجاعی
psychic force
نیروی روحی
to gauge wind
نیروی بادراسنجیدن
resutant force
نیروی برایند
uniaxial force
نیروی تک محوری
firepower
نیروی محرکه
resutant force
نیروی خالص
torsional force
نیروی پیچشی
inertial force
نیروی ماند
inertial force
نیروی لختی
inertia force
نیروی اینرسی
osmotic force
نیروی راند
nonaxial force
نیروی غیرمحوری
propelling force
نیروی پیشران
mmf
نیروی مغناطیسرانی
work force
نیروی کار
london force
نیروی لاندنی
force
نیروی نظامی
intellect
نیروی عقلانی
centrifugal force
نیروی مرکزگریز
intellects
نیروی عقلانی
lifting power
نیروی خیزش
police power
نیروی پلیس
lifting power
نیروی بالابری
forces
نیروی نظامی
forcing
نیروی نظامی
man power
نیروی مردانه
man power
نیروی انسانی
the sabre
نیروی نظامی
police power
نیروی انتظامی
navies
نیروی دریایی
power of production
نیروی تولید
thews
نیروی عضلانی
magnetic force
نیروی مغناطیسی
militia
نیروی نظامی
militias
نیروی نظامی
magnemotive force
نیروی مغناطیسرانی
lorentz force
نیروی لورنتس
manpower
نیروی کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com