Dictiornary-Farsi | نیروی لگدزدن نداشت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
he had not a kick in him	نیروی لگدزدن نداشت


Other Matches

he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
kicks	لگدزدن
kicking	لگدزدن
kicked	لگدزدن
kick	لگدزدن
kickbacks	لگدزدن
to give one a kick	لگدزدن
kickback	لگدزدن
setback	لگدزدن تفنگ
setbacks	لگدزدن تفنگ
throw away a chance or opportunity <idiom>	لگدزدن به بخت واقبال
boot	لگدزدن باسرچکمه وپوتین زدن
to kick over the traces	لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
i knew no bounds	حد نداشت
his painting lacked repose	نداشت
hadn't	نداشت
he had no business to	حقی نداشت که
he was not inclined to go	سر رفتن نداشت
My ass never had a tail from the time it was a foa. <proverb>	خر ما از کرگى دم نداشت .
it was nothing short of	پای کمی از.......نداشت
His remark was not relevant ( pertinet ) .	حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
This remark was uncalled for .	این حرف مورد نداشت
There was absolutely no point in her going .	رفتن او اصلا" موردی نداشت
Hi did not fear to die.	از مرگ ترس وواهمه ای نداشت
Except for that one typo, there were no mistakes.	به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
he wrote himself out	ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
i had many books he had none	من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
he had no evidence to go upon	مدرکی نداشت که بدان متکی شود
It was inappropriate to make such a remark .	مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
magneto electricity	نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc	نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school	انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
. Why,what was the harm?	چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
juggernaut	نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque	نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f	force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts	نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
He was barred from the casino.	او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
prostyle	ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
On the recent developments he had nothing to say.	در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
expeditionary	نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army	پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.	اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
no man's land	زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force	نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy	نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force	نیروی دشمن نیروی مخالف
The poison took effect after one hour.	زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
self propulsion	حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force	نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation	قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism	نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower	نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps	نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps	فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command	قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight	نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jet	نیروی جت
jets	نیروی جت
jetting	نیروی جت
jetted	نیروی جت
total force	نیروی کل
jet propulsion	نیروی جت
retentivity	نیروی حفظ
capillarity	نیروی موئینهای
burst force	نیروی ناگهانی
service component	نیروی مسلح
by military force	با نیروی نظامی
auxiliary forces	نیروی کمکی
burst force	نیروی انفجاری
brake horsepower	نیروی ترمز
buoyant force	نیروی شناورسازی
security force	نیروی تامینی
attractive force	نیروی جاذبه
retentiveness	نیروی نگاهداری
contractile force	نیروی انقباضی
conservation force	نیروی باقی
cathexis	نیروی عاطفی
concurrent force	نیروی همرس
body force	نیروی حجمی
rotor force	نیروی روتور
cohesive force	نیروی چسبندگی
brake pressure	نیروی ترمز
sediment dislodging force	نیروی کشش
seed stock	نیروی ذخیره
cohesive force	نیروی همچسبی
blocking force	نیروی سد کننده
cohesive force	نیروی همدوسی
screening force	نیروی پوششی
compressive force	نیروی تراکمی
screening force	نیروی پوشاننده
air forces	نیروی هوایی
adhesive force	نیروی چسبندگی
adhesive force	نیروی چسبنده
adhesive stress	نیروی چسبندگی
adhesiveness	نیروی چسبندگی
advance force	نیروی پیشروی
tractive effort	نیروی کشنده
total labor force	کل نیروی کار
vertical force	نیروی شاغولی
torsional force	نیروی پیچشی
uniaxial force	نیروی تک محوری
vertical force	نیروی عمودی
vertical force	نیروی قائم
waterpower	نیروی ابی
vital force	نیروی حیاتی
vital energy	نیروی زندگی
virile strength	نیروی مردانه
yoghourts	نیروی ذخیره
yoghurt	نیروی ذخیره
yoghurts	نیروی ذخیره
yogurts	نیروی ذخیره
tonicity	نیروی ارتجاعی
albedo	نیروی بازتابش
intellects	نیروی عقلانی
specified command	نیروی اختصاصی
soldiery	نیروی نظامی
electrostatic force	نیروی الکتروستاتیکی
assault force	نیروی هجومی
assault force	نیروی هجوم
shearing force	نیروی برشی
atomic energy	نیروی اتمی
shear load	نیروی برشی
attraction force	نیروی جاذبه
strike force	نیروی ضربتی
striking force	نیروی ضربتی
to gauge wind	نیروی بادراسنجیدن
amphibious force	نیروی اب خاکی
tide rising force	نیروی کشنداور
thews	نیروی عضلانی
the sabre	نیروی نظامی
the power of imagination	نیروی پندار
the enemy	نیروی دشمن
tensile force	نیروی کششی
army of occupation	نیروی اشغالگر
striking force	نیروی یورش
attraction force	نیروی ربایش
retentive power or memory	نیروی ضبط
hoisting power	نیروی صعودی
inertial force	نیروی ماند
osmotic force	نیروی راند
osmotic force	نیروی اسمزی
internal force	نیروی داخلی
internal force	نیروی درونی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
nuclear power	نیروی هستهای
normal force	نیروی عمودی
nonaxial force	نیروی غیرمحوری
inertial force	نیروی لختی
inertia force	نیروی اینرسی
holding force	نیروی بازدارنده
hydro	نیروی محرکه اب
police power	نیروی پلیس
hydroelectric power	نیروی برقابی
police power	نیروی انتظامی
mana	نیروی جادویی
people forces	نیروی پایداری
paratroop	نیروی چترباز
impact force	نیروی ضربهای
impact force	نیروی برخورد
impulsive force	نیروی ضربهای
joint force	نیروی مشترک
resutant force	نیروی خالص
lifting power	نیروی خیزش
muscularly	با نیروی ماهیچه
mechanized force	نیروی مکانیزه
london force	نیروی لاندنی
lorentz force	نیروی لورنتس
magnemotive force	نیروی مغناطیسرانی
mmf	نیروی مغناطیسرانی
magnetic force	نیروی مغناطیسی
mailed fist	نیروی مسلح
marine forces	نیروی تفنگدار
man power	نیروی مردانه
lifting power	نیروی بالابری
land forces	نیروی زمینی
juvenility	نیروی جوانی
resutant force	نیروی برایند
labor	نیروی کارگری
labor	نیروی انسانی
labor force	نیروی کار
resutant	نیروی خالص
resutant	نیروی برایند
net force	نیروی خالص
net force	نیروی برایند
naval forces	نیروی دریایی
land force n	نیروی زمینی
man power	نیروی انسانی
coriolis force	نیروی کوریولیس
drifting force	نیروی وزش
drifting force	نیروی رانش
driving force	نیروی محرکه
driving force	نیروی محرک
dymanic	نیروی جنباننده
repulsion force	نیروی دافعه