English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی
Search result with all words
volt واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
back voltage نیروی ضد محرکه الکتریکی
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
Other Matches
electric drive محرکه الکتریکی
propellent نیروی محرکه
propulsion نیروی محرکه
hydro نیروی محرکه اب
firepower نیروی محرکه
propellant نیروی محرکه
propellants نیروی محرکه
driving force نیروی محرکه
magnetomotive force نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f. نیروی محرکه القائی
magneto e.m.f. نیروی محرکه مغناطیسی
impulse charge نیروی محرکه اولیه
dynamoelectric دارای نیروی محرکه برقی
dynamic وابسته به نیروی محرکه جنباننده
locomotive حرکت دهنده نیروی محرکه
hydraulic وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
locomotives حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamically وابسته به نیروی محرکه جنباننده
volts واحد نیروی محرکه برقی
volt واحد نیروی محرکه برقی
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
electric force نیروی الکتریکی
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electromagnetic ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
lineshaft drive محرکه انتقال
variable speed drive محرکه پلهای
impulse charge خرج محرکه
drive shaft محور محرکه
drive shafts محور محرکه
gasoline driven محرکه بنزینی
splenius عضله محرکه
group drive محرکه گروهی
motor drive محرکه موتوری
drives محرکه گیربکس
motivational factors عوامل محرکه
drive محرکه گیربکس
driving pulley قرقره محرکه
driving power قدرت محرکه
driving clutch کلاج محرکه
powerhouses مرکز قوه محرکه
rear axle drive محرکه چرخ عقب
powerhouse مرکز قوه محرکه
power plant محرکه وسیله نقلیه
power plants محرکه وسیله نقلیه
final drive محرکه محور عقب
diesel driven generation set دستگاه محرکه دیزلی
dynamic pressure فشار محرکه درونی
d.c. drive محرکه جریان دائم
cone pulley drive محرکه صفحه پلهای
main drive motor موتور محرکه اصلی
hydropower قوه محرکه مولد برق
abasia عدم همکاری عضلات محرکه
ship influence عامل محرکه عبور کشتی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
hydro kinetic وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
electric الکتریکی
electrical الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
electrolysis تجزیه الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
tachogenerator دورسنج الکتریکی
voltaism ولتاژ الکتریکی
discharge تخلیه الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
electrify الکتریکی کردن
electrical analogue مشابهات الکتریکی
electrifying الکتریکی کردن
electrifies الکتریکی کردن
electrified الکتریکی کردن
transcriptions ضبط الکتریکی
transcription ضبط الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
discharges تخلیه الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
electrical breeze وزش الکتریکی
conduction رسانایی الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
electroplating ابکاری الکتریکی
electropathy مداوای الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electrical سیستم الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
galvano cautery داغ الکتریکی
electric shock شوک الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
gold contacts اتصالات الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
electro erosion فرسایش الکتریکی
electrise الکتریکی کردن
specific conductance رسانندگی الکتریکی
electrical transcription ضبط الکتریکی
isolating به صورت الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electric discharge تخلیه الکتریکی
electric coupling پیوست الکتریکی
electric break down شکست الکتریکی
electric coupling تزویج الکتریکی
electric control کنترل الکتریکی
electric contact کنتاکت الکتریکی
electric constant ثابت الکتریکی
circuits اتصال الکتریکی
circuits جریان الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
electric machine ماشین الکتریکی
electric energy انرژی الکتریکی
flux فلوی الکتریکی
air dielectric دی الکتریکی هوا
electric resistance مقاومت الکتریکی
electric primer چاشنی الکتریکی
electric potential پتانسیل الکتریکی
circuit اتصال الکتریکی
circuit جریان الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
charge بار الکتریکی
dielectric viscosity لختی دی الکتریکی
dielectric strength پایدار دی الکتریکی
dielectric stress بار دی الکتریکی
dielectric strain بار دی الکتریکی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization قطبش دی الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
capacitance فرفیت الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
charges بار الکتریکی
electric component قطعه الکتریکی
electric clock ساعت الکتریکی
electric circuit مدار الکتریکی
electric charge بار الکتریکی
electric bulb لامپ الکتریکی
electric brake ترمز الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
electric flux شار الکتریکی
image تصویر الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
resistor مقاومت الکتریکی
electrical connections اتصالات الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com