English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English Persian
input نیروی مصرف شده
inputted نیروی مصرف شده
Search result with all words
To consume all ones energy . تمام نیروی خودرا مصرف کردن
Other Matches
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
overall consumption مصرف کل
aggregate consumption مصرف کل
of no a بی مصرف
extravagant مصرف
offtake مصرف
disposal مصرف
unemployed بی مصرف
wasteful مصرف
wasters مصرف
expenditure مصرف
consumption مصرف
usage مصرف
otiose بی مصرف
wastes بی مصرف
consumerism مصرف
sodden بی مصرف
usages مصرف
good for nothing بی مصرف
expense مصرف
comsumption مصرف
waster مصرف
consumption possibility line حد مصرف
income consumption curve مصرف
waste بی مصرف
present consumption مصرف جاری
present consumption مصرف حال
private consumption مصرف خصوصی
productive consumption مصرف مولد
propensity to consume گرایش به مصرف
propensity to consume تمایل به مصرف
abuses سوء مصرف
power consumption مصرف برق
abused سوء مصرف
power consumer مصرف برق
throwaway یکبار مصرف
consumerism مصرف گرایی
power consumption مصرف قدرت
permanent consumption مصرف دائمی
abuse سوء مصرف
rate of consumption نرخ مصرف
consume مصرف کردن
put away مصرف کردن
consumed مصرف کردن
utilization مصرف بکاربری
throw away چیز بی مصرف
user مصرف کننده
users مصرف کننده
rival consumption مصرف رقابتی
to use up مصرف کردن
transitory consumption مصرف انتقالی
unproductive consumption مصرف بیهوده
ready for use اماده مصرف
ready use اماده مصرف
consumes مصرف کردن
use up مصرف کردن
usage rate نرخ مصرف
utilizable <adj.> قابل مصرف
abusing سوء مصرف
domestic consumption مصرف خانگی
capital consumption مصرف سرمایه
gasoline consumption مصرف بنزین
bootless بی مصرف بی علاج
high mass consumption مصرف انبوه
home consumption مصرف خانگی
home consumption مصرف داخلی
home use entry اعلامیه مصرف
autonomous consumption مصرف مستقل
idle stock موجودی بی مصرف
inconsumable مصرف نکردنی
induced consumption مصرف القائی
induced consumption مصرف تشویقی
industrial consumption مصرف صنعتی
fuel consumption مصرف سوخت
coefficient of utility ضریب مصرف
consumption theory نظریه مصرف
consumption schedule جدول مصرف
consumption rate اهنگ مصرف
consumption rate میزان مصرف
consumption rate نواخت مصرف
consumption possibility line خط امکانات مصرف
consumption function تابع مصرف
consumer brand کالای پر مصرف
consumable مصرف شدنی
energy consumption مصرف انرژی
conspicious consumption مصرف تجملی
expenditure credit اعتبار مصرف
internal consumption مصرف داخلی
excise tax مالیات بر مصرف
internal power مصرف داخلی
consumers مصرف کننده
consumer مصرف کننده
partial substitution جانشینی مصرف
peak load بحبوحه مصرف
per capita consumption مصرف سرانه
irrigation consumption مصرف ابیاری
mass consumption مصرف انبوه
mass consumption مصرف کلان
maximum power demand مصرف حداکثر
national consumption مصرف ملی
optional consumption مصرف اختیاری
transitory consumption مصرف گذرا
shelf life تاریخ مصرف
conspicuious consumption مصرف تجملی
using استعمال مصرف
per capita water consumption مصرف سرانه اب
useful <adj.> مصرف کردنی
eats مصرف کردن
eat مصرف کردن
usable <adj.> مصرف کردنی
suitable <adj.> مصرف کردنی
applicable <adj.> مصرف کردنی
utilization مورد مصرف
rag بی مصرف شدن
rags بی مصرف شدن
utilizations موارد مصرف
expenditure میزان مصرف
usages موارد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
expendable مصرف پذیر
usage مورد مصرف
exploitation [utilization] مورد مصرف
using مورد مصرف
utilisations موارد مصرف
dismantled بی مصرف کردن
disposable مصرف شدنی
TAN [Transaction authentication number] رمز یکبار مصرف
recive مصرف کنید
uses استعمال مصرف
spend مصرف کردن
spends مصرف کردن
dismantle بی مصرف کردن
usable <adj.> قابل مصرف
useful <adj.> قابل مصرف
utilisable [British] <adj.> قابل مصرف
use استعمال مصرف
exhausted مصرف شده
utilizable <adj.> مصرف کردنی
applicable <adj.> قابل مصرف
suitable <adj.> قابل مصرف
utilisable [British] <adj.> مصرف کردنی
dismantling بی مصرف کردن
dismantles بی مصرف کردن
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
gimcrack قشنگ و بی مصرف عروسک
dud بی مصرف گلوله معیوب
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
rational consumer مصرف کننده عقلائی
gewgaw چیز قشنگ بی مصرف
expendable property اماد مصرف شدنی
materials utilisation control کنترل مصرف مواد
representative consumer مصرف کننده نمونه
disposal مصرف درمعرض گذاری
soft goods کالاهای مصرف شدنی
reactive volt ampere hour meter کنتور مصرف کور
maximum demand pointer عقربه مصرف حداکثر
age of mass consumption عصر مصرف انبوه
product usage rate میزان مصرف محصول
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
logplate صفحه صورت مصرف
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
p day زمان تعادل مصرف
offer curve منحنی قیمت مصرف
law of diminishing atility قانون مصرف نزولی
indirect consumption مصرف غیر مستقیم
disposable tableware ظروف یک بار مصرف
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
price consumption curve منحنی قیمت مصرف
marginal propensity to consume میل نهائی به مصرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com