English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
Search result with all words
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
reflex force نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
lief اماده
yare اماده
in the saddle اماده
in form اماده
freshest اماده
yoi اماده
susceptible اماده
accoutred اماده
fresh- اماده
abler اماده
equipped اماده
setting up اماده
provided اماده
sets اماده
in gear اماده
set اماده
ready-made اماده
supplied اماده
fresh اماده
ready made اماده
accoutrements اماده
in full fig اماده
minded اماده
ablest اماده
stock اماده
ready اماده
prompted اماده
readying اماده
supplying اماده
supply اماده
in kelter اماده
in store اماده
prompts اماده
readies اماده
prompt اماده
handiest اماده
stocked اماده
handier اماده
handy اماده
readied اماده
acoutre اماده جنگ
combat available اماده به پرواز
taut اماده کار
harnessing اماده کردن
harnessed اماده کردن
combat available اماده به رزم
malcontents اماده شورش
coaches اماده ساز
kelter انتظام اماده
mission ready اماده پرواز
coach اماده ساز
fledge اماده پروازکردن
coached اماده ساز
confect اماده کردن
snug اماده ومجهز
harness اماده کردن
combat ready اماده به رزم
coaching اماده سازی
ready اماده کردن
readying اماده کردن
to string up اماده کردن
rigs اماده شدن
rigged اماده شدن
rig اماده شدن
transit mixed concrete بتن اماده
preparing اماده کردن
prepare اماده کردن
unlimber اماده کردن
alerts اماده باش
alerted اماده باش
readies اماده کردن
readied اماده کردن
detonative اماده انفجار
make ready اماده کردن
beforehand قبلا اماده
to a. the ball اماده انداختن
bound : اماده رفتن
to bargain for منتظریا اماده
to buckle oneself اماده شدن
to gird up one's loins اماده کارشدن
provides اماده کردن
preparatory اماده کننده
provide اماده کردن
warlike اماده جنگ
to pickle a rod for اماده کردن
prepares اماده کردن
accommodated اماده کردن
alert اماده باش
malcontent اماده شورش
ready for use اماده مصرف
supplying اماده کردن
ready use اماده مصرف
action mission ship ناو اماده
supply اماده کردن
supplied اماده کردن
johnny on the sopt حاضر و اماده
fine بسیار اماده
primes اماده کردن
fined بسیار اماده
finest بسیار اماده
accoutered اماده جنگ
acceptancy اماده قبول
primed اماده کردن
set اماده کردن
pre treatment اماده کردن
ready to die اماده مردن
ready for operation اماده کار
ready mixed concrete بتن اماده
he is ready at excuses اماده است
aforehand اماده راحت
insusceptible غیر اماده
ready for duty اماده خدمت
ready service اماده به کار
on tap اماده کشیدن
at call اماده فرمان
ready for duty اماده کار
at or within call اماده فرمان
preparation اماده سازی
preparation اماده کردن
preparations اماده سازی
preparations اماده کردن
sets اماده کردن
setting up اماده کردن
presents موجود اماده
apt متمایل اماده
present موجود اماده
presented موجود اماده
presenting موجود اماده
get ready اماده کردن
giglot دخترسبک که اماده
bellicose اماده بجنگ
night boat قایق اماده
ripely بطور اماده
seaworthy اماده دریا
giglet دخترسبک که اماده
in gear اماده حرکت
obliging اماده خدمت
drafts اماده کردن
belay اماده کردن
prime اماده کردن
battailous اماده جنگ
accommodates اماده کردن
prompt to go اماده رفتن
draft اماده کردن
drafted اماده کردن
indispose اماده ساختن
prompt to go اماده برای رفتن
ready for duty اماده انجام وفیفه
preplanned اماده شده از قبل
prestocked از پیش اماده شده
preparing اماده شدن ساختن
knock up سردستی اماده کردن
preparation of attack شمشیرباز اماده حمله
knock-up سردستی اماده کردن
prepares اماده شدن ساختن
set up اماده بکار استقرار
ready for assembly اماده جهت نصب
poised mine مین اماده انفجار
prepare اماده شدن ساختن
knock-ups سردستی اماده کردن
armed mine مین اماده انفجار
presentient گوش بزنگ اماده
armed ammunition مهمات اماده انفجار
alert station ایستگاه اماده باش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com