Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
central load
نیروی وارد به مرکز
Other Matches
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
centrifugal force
نیروی مرکز گریز
centripetal acceleration
نیروی جانب مرکز
contrifugal force
نیروی گریز از مرکز
centrifugal force
نیروی گریز از مرکز
centripetal force
نیروی جانب مرکز
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
tactical air command center
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
sagging
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
distributed load
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
concentric
هم مرکز
acentric
بی مرکز
centered
مرکز
isocentre
هم مرکز
center line
خط مرکز
center
مرکز
intermediate exchange
مرکز
hearts
مرکز
stationed
مرکز
stations
مرکز
middles
مرکز
middle
مرکز
station
مرکز
heart
مرکز
meddles
مرکز
meddled
مرکز
meddle
مرکز
centre
مرکز
centers
مرکز
omphalos
مرکز
centred
مرکز
centre forward
مرکز
center web
مرکز چرخ
center sleeve
مرکز مجوف
concentric cable
کابل هم مرکز
bulls
مرکز هدف
bull
مرکز هدف
centrifugal
فرار از مرکز
computing center
مرکز محاسبات
centrifugal
گریزنده از مرکز
concentrically
باداشتن یک مرکز
centrifuges
مرکز گریز
cost center
مرکز هزینه زا
central control panel
مرکز کنترل
central office
مرکز تلفن
contrifuge
گریز از مرکز
central city
مرکز شهر
centre of activities
مرکز عملیات
centre of pressure
مرکز فشار
central tendency
تمایل به مرکز
computer center
مرکز کامپیوتر
coaxial cable
کابل هم مرکز
centres of gravity
مرکز ثقل
outlying
دور از مرکز
communication center
مرکز مخابرات
civic centre
مرکز شهر
chiral center
مرکز کایرال
centroid
شبه مرکز
centripetal
مرکز گرا
centrifugal
گریز از مرکز
coaxial cable
سیم هم مرکز
centrifugal
مرکز گریز
factories
مرکز تولید
centrifuges
گریختن از مرکز
centrifuge
مرکز گریز
centrifuge
گریختن از مرکز
centroid
مرکز جرم
centripetal
مایل به مرکز
factory
مرکز تولید
centroid
مرکز ثقل
center punch
مرکز منگنه
nerve centre
مرکز فرمان
centre of mass
مرکز ثقل
centre of gravity
مرکز ثقل
nerve centres
مرکز فرمان
switchboard
مرکز تلفن
switchboards
مرکز تلفن
headquarters
مرکز فرماندهی
emporia
مرکز بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
emporiums
مرکز بازرگانی
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
seat
مرکز مقر
seated
مرکز مقر
seats
مرکز مقر
bull's eye
مرکز هدف
point
مرکز راس حد
point
محل مرکز
hive
مرکز تجمع
eccentric
گریزنده از مرکز
eccentric
خارج از مرکز
eccentric
هم مرکز نبودن
eccentrics
گریزنده از مرکز
eccentrics
خارج از مرکز
eccentrics
هم مرکز نبودن
eccentricities
دوری از مرکز
eccentricities
خروج از مرکز
eccentricity
دوری از مرکز
eccentricity
خروج از مرکز
bull's-eyes
مرکز هدف
abaxile
خارج از مرکز
acentric
خارج از مرکز
center of dispersion
مرکز پراکندگی
center of distribution
مرکز پخش
center of gravity
مرکز ثقل
center of lift
مرکز برا
center of mass
مرکز هدف
center of mass
مرکز جرم
center of pressure
مرکز فشار
center of resistance
مرکز مقاومت
center of symmerty
مرکز تقارن
police stations
مرکز پلیس
police station
مرکز پلیس
symmerty center
مرکز تقارن
center mark
مرکز سوراخ
center gage
مرکز سنج
telephone exchange
مرکز تلفن
active center
مرکز فعال
centralists
مرکز گرای
centralist
مرکز گرای
battery center
مرکز اتشبار
body centered cubic
مکعب مرکز پر
brain center
مرکز مغزی
burst center
مرکز ترکش
burst center
مرکز گلوله
caoxial cable
سیم هم مرکز
aerodynamic center
مرکز ایرودینامیکی
center drill
مته مرکز
telephone exchanges
مرکز تلفن
center punch
مرکز سوراخ
county seat
مرکز بخشداری
information center
مرکز اطلاعات
main office
مرکز اصلی
manual exchange
مرکز دستی
mart
مرکز بازرگانی
mass concrete
مرکز جرم
message center
مرکز پیام
wheel center
مرکز چرخ
toll exchange
مرکز تلفن
mid channel
مرکز کانال
nerve center
مرکز عصبی
theocentric
خدا مرکز
main exchange
مرکز اصلی
local center
مرکز محلی
focusses
قطب مرکز
intermediate office
مرکز میانی
inversion center
مرکز وارونگی
kuk kiwo
مرکز تکواندو
health centre
مرکز سلامتی
cf
بازیکن مرکز
cf
مرکز زمین
off center
خارج از مرکز
speech center
مرکز گویایی
reserve center
مرکز احتیاط
respiratory center
مرکز تنفسی
rhinencephalon
مرکز شامه
school center
مرکز اموزش
training center
مرکز اموزش
sodom
مرکز فساد
sleep center
مرکز خواب
sensorium
مرکز احساس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com