English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
pull off نیروی کشش برقی
Search result with all words
volt واحد نیروی محرکه برقی
volts واحد نیروی محرکه برقی
dynamoelectric دارای نیروی محرکه برقی
Other Matches
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
before you know it برقی
electric برقی
powers برقی
electricians mate برقی
galvanic برقی
powered برقی
electrical برقی
power برقی
powering برقی
electric welding جوشکاری برقی
electric welding جوش برقی
electrical sheet ورقهای برقی
electrotherapeutics درمان برقی
electropathy معالجه برقی
electrothermal printer چاپگرحرارتی برقی
electrical conductor رسانای برقی
electric train ترن برقی
electric train قطار برقی
electric thermometer دماسنج برقی
trolley واگن برقی
trolleys واگن برقی
electrical circuit مدار برقی
electromotor موتور برقی
electrical shant مهار برقی
elements سازه برقی
element سازه برقی
electrical series زوجهای برقی
electrical resistance مقاومت برقی
tram واگن برقی
trams واگن برقی
electrical induction القای برقی
electrical energy انرژی برقی
electrise برقی کردن
electrochemical برقی- شیمیایی
electrical discharge تخلیه برقی
electromagnet اهنربای برقی
electrometallurgy متالورژی برقی
electric heater بخاری برقی
electric brake ترمز برقی
electric shock ضربه برقی
chain saw اره برقی
chain saws اره برقی
all electric تماما"برقی
before you can say knife برقی ناگهان
electrifying برقی کردن
current consuming device وسیله برقی
electroreceptive device وسیله برقی
receiving apparatus وسیله برقی
dual ignition احتراق دو برقی
cable car تراموای برقی
vacuum cleaners جاروی برقی
vacuum cleaner جاروی برقی
electric shocks ضربه برقی
hot seat صندلی برقی
refrigerator یخچال برقی
refrigerators یخچال برقی
patent leather چرم برقی
hot plate اجاق برقی
hot-plate اجاق برقی
hot-plates اجاق برقی
power broom جاروی برقی
dual magneto مگنت دو برقی
electric , drill مته برقی
electric amalgam ملغمه برقی
electrify برقی کردن
electrifies برقی کردن
electrified برقی کردن
electric soldering iron هویه برقی
electric spectrum طیف برقی
electric fluid سیال برقی
electric flux شاره برقی
electric furnace کوره برقی
electrification برقی کردن
electric power توان برقی
electric machine دستگاه برقی
electric arch قوس برقی
electric candle شمع برقی
electric charge بار برقی
electric cleaner جارو برقی
electric current جریان برقی
electric cushion بالش برقی
electric iron اطو برقی
electric light روشنایی برقی
electric furnace بوته برقی
escalators پله برقی
thermoelectric گرما برقی
trolley car اتوبوس برقی
appliances وسیله برقی
triple ignition احتراق سه برقی
three unit electrical system دستگاه سه برقی
thermistor رزیستور برقی
thermoelectric دما برقی
moving staircase پله برقی
powering دستگاه برقی
single ignition احتراق تک برقی
powering توان برقی
power turret برجک برقی
power blower دمنده برقی
powers توان برقی
powers دستگاه برقی
cable cars تراموای برقی
trolley buses اتوبوس برقی
trolley bus اتوبوس برقی
vulcanizer جوشکار برقی
vulcanization جوش برقی
appliance وسیله برقی
two unit system دستگاه دو برقی
trolly واگن برقی
trolleybus اتوبوس برقی
escalator پله برقی
moving stairway پله برقی
powered دستگاه برقی
moving staircase پله برقی
electrotype قالب برقی
power توان برقی
eletro luminescence لومینسانس برقی
foud royant a سکته برقی
gymnotus مارماهی برقی
frigidaire یخچال برقی
non electric غیر برقی
powered توان برقی
power دستگاه برقی
electrotype چاپ برقی
escalator پله برقی
trolley [American E] [old-fashioned] قطار برقی خیابان
density of charge چگالی بار برقی
differential electromagnet اهنربای برقی تقابلی
boring machine مته برقی [ابزار]
electrodynamometer توان سنج برقی
dynamometer instrument توان سنج برقی
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
drilling machine مته برقی [ابزار]
drill مته برقی [ابزار]
escalators پله های برقی
moving staircases پله های برقی
moving stairways پله های برقی
moving stairs {pl} پله های برقی
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
trolleycar [American E] [old-fashioned] قطار برقی خیابان
tramlines خط مخصوص واگن برقی
tramline خط مخصوص واگن برقی
tram [British E] قطار برقی خیابان
tramcar [British E] قطار برقی خیابان
streetcar [American E] [old-fashioned] قطار برقی خیابان
cable way راه اهن برقی
electric drill مته برقی [ابزار]
aerial ropeway خط هوایی ترن برقی
ect درمان با تشنج برقی
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
photo electric cathode کاتد نور- برقی
photo electric current جریان نور- برقی
photo electric emission صدور نور- برقی
photo emission effect صدور نور- برقی
electrical metallic tubing لوله برقی فلزی
photoemissive cell لامپ نور- برقی
phototube لامپ نور- برقی
photovalve لامپ نور- برقی
photo cell پیل نور- برقی
electrification of a gas برقی شدن گاز
metallize جوشکاری برقی کردن
electronarcosis خواب انگیزی برقی
galvanic skin response پاسخ برقی پوست
electrodiagnosis تشخیص با دستگاههای برقی
electrodermal response پاسخ برقی پوست
electrodermal changes تغییرات برقی پوست
metalize جوشکاری برقی کردن
electrocardiography قلب نگاری برقی
portable appliance وسیله برقی دستی
shiner کفش چرمی برقی
utensil socket [پریز دستگاه برقی]
trolley car واگن برقی شهری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com