Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
Other Matches
galvanist
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
hydroelectric
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
electricity
نیروی کهربایی
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
power of production
نیروی تولید
police state
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
progenitive
دارای نیروی تولید
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
productiveness
حاصل خیزی نیروی تولید
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
electrophoresis
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
blow in doors
دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
control line aircraft
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
distributed load
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
amber
رنگ کهربایی کهربایی
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
jetted
نیروی جت
total force
نیروی کل
jets
نیروی جت
jetting
نیروی جت
jet
نیروی جت
jet propulsion
نیروی جت
electro magnetism
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
sporogony
تولید مثل بوسیله هاگ
constabularies
نیروی شهربانی
recuperation
نیروی تازه
attraction force
نیروی جاذبه
posse
نیروی اجتماعی
attraction force
نیروی ربایش
momentum
نیروی حرکتی
attractive force
نیروی جاذبه
compressive force
نیروی تراکمی
marine forces
نیروی تفنگدار
tide rising force
نیروی کشنداور
constabulary
نیروی شهربانی
to gauge wind
نیروی بادراسنجیدن
concurrent force
نیروی همرس
dynamically
نیروی درونی
dynamically
نیروی مستقر
atomic energy
نیروی اتمی
counterbalances
نیروی برابر
counterbalanced
نیروی برابر
coriolis force
نیروی کوریولیس
field force
نیروی میدانی
HP
نیروی اسب
equilibrant
نیروی متعادل
gravity
نیروی ثقل
thews
نیروی عضلانی
auxiliary forces
نیروی کمکی
coulomb force
نیروی کولنی
juvenility
نیروی جوانی
amphibious force
نیروی اب خاکی
tensile force
نیروی کششی
joint force
نیروی مشترک
coulombic force
نیروی کولنی
water power
نیروی ابی
muscularly
با نیروی ماهیچه
the enemy
نیروی دشمن
armadas
نیروی دریایی
the power of imagination
نیروی پندار
labor force
نیروی کار
labor
نیروی انسانی
labor
نیروی کارگری
armada
نیروی دریایی
gravitation
نیروی ثقل
the sabre
نیروی نظامی
mechanized force
نیروی مکانیزه
counterbalance
نیروی برابر
explosive force
نیروی انفجار
mmf
نیروی مغناطیسرانی
lifeblood
نیروی حیاتی
uniaxial force
نیروی تک محوری
magnetic force
نیروی مغناطیسی
waterpower
نیروی ابی
dissipative force
نیروی اتلافی
assault force
نیروی هجومی
vitality
نیروی حیاتی
external force
نیروی خارجی
lorentz force
نیروی لورنتس
external force
نیروی بیرونی
magnemotive force
نیروی مغناطیسرانی
london force
نیروی لاندنی
vital force
نیروی حیاتی
vital energy
نیروی زندگی
virile strength
نیروی مردانه
vertical force
نیروی شاغولی
vertical force
نیروی قائم
vertical force
نیروی عمودی
exchange force
نیروی تبادلی
tractive effort
نیروی کشنده
man power
نیروی مردانه
army of occupation
نیروی اشغالگر
man power
نیروی انسانی
land forces
نیروی زمینی
tonicity
نیروی ارتجاعی
mana
نیروی جادویی
dynamic
نیروی درونی
contractile force
نیروی انقباضی
dynamic
نیروی مستقر
land force n
نیروی زمینی
torsional force
نیروی پیچشی
lifting power
نیروی خیزش
stamina
نیروی حیاتی
lifting power
نیروی بالابری
assault force
نیروی هجوم
staying power
نیروی پایداری
total labor force
کل نیروی کار
conservation force
نیروی باقی
militia
نیروی نظامی
mailed fist
نیروی مسلح
work force
نیروی کار
posses
نیروی اجتماعی
yogurts
نیروی ذخیره
purchase element
نیروی منتجه
tractive power
نیروی کشش
pulling power
نیروی کشش
psychic force
نیروی روحی
manpower
نیروی انسانی
police forces
نیروی پلیس
propelling force
نیروی پیشران
propellent
نیروی محرکه
police forces
نیروی انتظامی
police force
نیروی پلیس
police force
نیروی انتظامی
naval
نیروی دریایی
destrudo
نیروی ویرانگری
forcing
نیروی نظامی
forces
نیروی نظامی
force
نیروی نظامی
yoghurts
نیروی ذخیره
radiant energy
نیروی موجی
yoghurt
نیروی ذخیره
yoghourts
نیروی ذخیره
manpower
نیروی کار
navies
نیروی دریایی
drifting force
نیروی وزش
drifting force
نیروی رانش
driving force
نیروی محرکه
driving force
نیروی محرک
dymanic
نیروی جنباننده
e. power
نیروی اجرایی
eccentric force
نیروی برونگرا
economic potential
نیروی اقتصادی
effective force
نیروی موثر
elanvital
نیروی حیاتی
elastic force
نیروی ارتجاع
centrifugal force
نیروی مرکزگریز
buoyancy
نیروی بالابری
buoyancy
نیروی ارشمیدس
dispersion force
نیروی پاشیدگی
navy
نیروی دریایی
air force
نیروی هوایی
propulsion
نیروی محرکه
drag force
نیروی کششی
air forces
نیروی هوایی
police power
نیروی انتظامی
police power
نیروی پلیس
electric force
نیروی الکتریکی
people forces
نیروی پایداری
static
نیروی ثابت
resutant
نیروی خالص
resutant force
نیروی برایند
resutant force
نیروی خالص
nonaxial force
نیروی غیرمحوری
shearing force
نیروی برشی
shear load
نیروی برشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com