Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
gravitation
نیروی گرایشی زمین
Search result with all words
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
Other Matches
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
approach approach conflict
تعارض گرایشی- گرایشی
positive movement reflex
بازتاب حرکت گرایشی
approach avoidance conflict
تعارض گرایشی- اجتنابی
geostrophic
وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
free air anomaly
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
jet propulsion
نیروی جت
jets
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jetting
نیروی جت
total force
نیروی کل
jet
نیروی جت
propulsion
نیروی محرکه
psychic energy
نیروی روانی
coulombic force
نیروی کولنی
rotor force
نیروی روتور
psychic force
نیروی روحی
manpower
نیروی کار
propellants
نیروی محرکه
kinetic energy
نیروی فعال
electromotive force
نیروی برقرانی
coulomb force
نیروی کولنی
screening force
نیروی پوششی
electric force
نیروی الکتریکی
propellant
نیروی محرکه
propellent
نیروی محرکه
electromotive force
نیروی الکتروموتوری
power of production
نیروی تولید
police force
نیروی انتظامی
police force
نیروی پلیس
police forces
نیروی انتظامی
manpower
نیروی انسانی
propelling force
نیروی پیشران
elastic force
نیروی ارتجاع
pulling power
نیروی کشش
covering force
نیروی پوششی
resistive force
نیروی مقاوم
drifting force
نیروی رانش
cutting thrust
نیروی برش
reserve force
نیروی احتیاط
drifting force
نیروی وزش
buoyancy
نیروی ارشمیدس
buoyancy
نیروی بالابری
damping force
نیروی میران
drag force
نیروی کششی
dissipative force
نیروی اتلافی
dispersion force
نیروی پاشیدگی
centrifugal force
نیروی مرکزگریز
destrudo
نیروی ویرانگری
restoring force
نیروی بازگرداننده
driving force
نیروی محرک
retentive power or memory
نیروی ضبط
counterpoise
نیروی مقاوم
tractive power
نیروی کشش
elanvital
نیروی حیاتی
effective force
نیروی موثر
countervailing power
نیروی همسنگ
economic potential
نیروی اقتصادی
purchase element
نیروی منتجه
eccentric force
نیروی برونگرا
radiant energy
نیروی موجی
driving force
نیروی محرکه
retentivity
نیروی حفظ
e. power
نیروی اجرایی
retentiveness
نیروی نگاهداری
dymanic
نیروی جنباننده
repulsion force
نیروی دافعه
man power
نیروی انسانی
lifting power
نیروی خیزش
holding force
نیروی بازدارنده
land forces
نیروی زمینی
land force n
نیروی زمینی
hydro
نیروی محرکه اب
hydroelectric power
نیروی برقابی
armadas
نیروی دریایی
armada
نیروی دریایی
impact force
نیروی ضربهای
hoisting power
نیروی صعودی
london force
نیروی لاندنی
man power
نیروی مردانه
ground forces
نیروی زمینی
mailed fist
نیروی مسلح
magnetic force
نیروی مغناطیسی
mmf
نیروی مغناطیسرانی
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
magnemotive force
نیروی مغناطیسرانی
lorentz force
نیروی لورنتس
constabularies
نیروی شهربانی
constabulary
نیروی شهربانی
impulsive force
نیروی ضربهای
inertia force
نیروی اینرسی
inertial force
نیروی لختی
inertial force
نیروی ماند
stamina
نیروی حیاتی
internal force
نیروی داخلی
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
staying power
نیروی پایداری
joint force
نیروی مشترک
counterbalance
نیروی برابر
counterbalanced
نیروی برابر
counterbalances
نیروی برابر
labor force
نیروی کار
labor
نیروی انسانی
posse
نیروی اجتماعی
posses
نیروی اجتماعی
labor
نیروی کارگری
impact force
نیروی برخورد
juvenility
نیروی جوانی
internal force
نیروی درونی
ground force
نیروی زمینی
emf
نیروی برقرانی
people forces
نیروی پایداری
paratroop
نیروی چترباز
equilibrant
نیروی متعادل
exchange force
نیروی تبادلی
osmotic force
نیروی راند
osmotic force
نیروی اسمزی
explosive force
نیروی انفجار
nuclear power
نیروی هستهای
police power
نیروی انتظامی
police power
نیروی پلیس
centripetal force
نیروی مرکزگرا
force
نیروی نظامی
forces
نیروی نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com