English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
centrifugal force نیروی گریز از مرکز
contrifugal force نیروی گریز از مرکز
Search result with all words
centrifugal force نیروی مرکز گریز
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
Other Matches
contrifuge گریز از مرکز
centrifugal مرکز گریز
centrifugal گریز از مرکز
centrifuges مرکز گریز
centrifuge مرکز گریز
centrifugal pump پمپ گریز از مرکز
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
eccentric cam بادامک گریز از مرکز
eccentricity گریز یا خروج از مرکز
ultracentrifuge فرا مرکز گریز
eccentricity گریز از مرکز غرابت
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
centrifugal lubrication روغنکاری گریز از مرکز
eccentricities گریز یا خروج از مرکز
centrifugal acceleration شتاب گریز از مرکز
eccentricities گریز از مرکز غرابت
centrifugation قوه گریز از مرکز
blower نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
centripetal force نیروی جانب مرکز
central load نیروی وارد به مرکز
centripetal acceleration نیروی جانب مرکز
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
leakages گریز
misogynists زن گریز
digression گریز
leakage گریز
get away گریز
elusion گریز
chevy گریز
misogynist زن گریز
subterfuge گریز
ineluctable نا گریز
desertion گریز
abscondence گریز
aposteophe گریز
fly-by-night شب گریز
escapement گریز
scampering گریز
scampers گریز
scamper گریز
subterfuges گریز
escaping گریز
flight گریز
truancy گریز
elopement گریز
allusions گریز
evasion گریز
elopements گریز
jink گریز
evasions گریز
side step گریز
scuttling گریز
allusion گریز
scuttle گریز
loop گریز
lubricious گریز پا
leg bail گریز
escaped گریز
scampered گریز
escapes گریز
escape گریز
metabasis گریز
loop hole گریز
scuttled گریز
scuttles گریز
evasion گریز زنی
parthian shaft or shot جنگ و گریز
loophole راه گریز
escape charaoter دخشه گریز
loopholes راه گریز
eludible قابل گریز
escape code رمز گریز
evasions گریز زنی
inescapable گریز نا پذیر
prison breaker زندان گریز
escape clause شرط گریز
escape character کاراکتر گریز
guy فرار گریز
guys فرار گریز
drive گریز پا به توپ
esc کاراکتر گریز
escape convention قرارداد گریز
escape velocity سرعت گریز
evading گریز از دشمن
Luddite پیشرفت گریز
escapists گریز گرایانه
escapists گریز گرای
escapist گریز گرایانه
escapist گریز گرای
to run off گریز زدن
loup گریز خیززدن
velocity of escape سرعت گریز
escaped گریز فرار
unsociable مردم گریز
escape گریز فرار
Luddites پیشرفت گریز
ineludible گریز ناپذیر
to put by گریز زدن
evades گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
evade گریز از دشمن
evasible گریز زدنی
negative movement reflex بازتاب گریز
misogynous متنفر از زن زن گریز
escapes گریز فرار
fugue reaction واکنش گریز
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
to give leg گریز زدن
glycophyte نمک گریز
escaping گریز فرار
corticofugal قشر گریز
flight عزیمت گریز
centrifugal گریز از مرکزی
getaway گریز فرار
getaways گریز فرار
hit and run جنگ و گریز
apostrophize گریز زدن
hit-and-run جنگ و گریز
dodges گریز زدن
drives گریز پا به توپ
running fight جنگ و گریز
dodging گریز زدن
dodge گریز زدن
dodage گریز با توپ
unsocial مردم گریز
misanthrope مردم گریز
misanthrope انسان گریز
misanthropes مردم گریز
misanthropes انسان گریز
dodged گریز زدن
loss گریز سقوط
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
escapes جان بدربردن گریز
glycophyte گیاه نمک گریز
to play the truant ازاموزشگاه گریز زدن
stand-offs سرد گریز کردن
stand-off سرد گریز کردن
escape جان بدربردن گریز
escaped جان بدربردن گریز
stand off سرد گریز کردن
escaping جان بدربردن گریز
evade گریز زدن از ازسربازکردن
lyophobic colloid کلویید حلال گریز
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
song and dance توضیح گریز آمیز
car chase تعقیبو گریز با اتومبیل
evades گریز زدن از ازسربازکردن
data link escape گریز اتصال دادهای
evading گریز زدن از ازسربازکردن
evaded گریز زدن از ازسربازکردن
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
evadingly گریز زنان بابهانه یاحیله
leeway عقب افتادگی راه گریز
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
truants شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com