Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
armies	نیرو زمینی
army	نیرو زمینی
Other Matches
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
service peculiar	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
ground liaison	گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock	فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
transducer	دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
ground signals	سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yams	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
forces	نیرو
vis	نیرو
vim	نیرو
troop carrier	نیرو بر
tuck	نیرو
tonus	نیرو
force	نیرو
puissance	نیرو
vigor	نیرو
tucking	نیرو
loads	نیرو
gut	نیرو
guts	نیرو
gutting	نیرو
strength	نیرو
strengths	نیرو
blood	نیرو
load	نیرو
vigour	نیرو
thrusts	نیرو
thrusting	نیرو
thrust	نیرو
pep	نیرو
sinewless	بی نیرو
energies	نیرو
forcing	نیرو
energy	نیرو
sapless	بی نیرو
line of force	خط نیرو
powers	نیرو
life blood	نیرو
letter of attorney	نیرو
zipped	نیرو
zipping	نیرو
zip	نیرو
equipollent	هم نیرو
zips	نیرو
fibreless	بی نیرو
leverage	نیرو
equipotential	هم نیرو
material	نیرو
power	نیرو
tucks	نیرو
powered	نیرو
high-powered	پر نیرو
powering	نیرو
PR	نیرو
materials	نیرو
landed a	زمینی
sublunary	زمینی
tellurian	زمینی
terrene	زمینی
terraneous	زمینی
terrestrial	زمینی
sublunar	زمینی
subaerial	رو زمینی
territorial	زمینی
earth-bound	زمینی
agrarian	زمینی
earthly	زمینی
predial or prae	زمینی
tumbling	زمینی
sub astral	زمینی
pound force	پوند نیرو
entireforce	کلیه نیرو
refreshment	نیرو بخشی
force constant	ثابت نیرو
force field	میدان نیرو
emphasize	نیرو دادن به
prosternation	تحلیل نیرو
emphasized	نیرو دادن به
field of force	میدان نیرو
power system	شبکه نیرو
might	نیرو انرژی
superpower	ابر نیرو
emphasising	نیرو دادن به
moment of a force	گشتاور یک نیرو
power down	قطع نیرو
powerlessly	با نداشتن نیرو
power mains	شبکه نیرو
energy production	تولید نیرو
refreshments	نیرو بخشی
bandeung ryouic	نیرو- واکنش
emphasises	نیرو دادن به
superpowers	ابر نیرو
emphasised	نیرو دادن به
generating plant	پست نیرو
couples	جفت نیرو
coupled	زوج نیرو
coupled	جفت نیرو
moment of force	گشتاور نیرو
couple	زوج نیرو
couple	جفت نیرو
life force	زیست نیرو
lines of force	خطوط نیرو
load factor	ضریب نیرو
mecanical advantage	نیرو دهی
tuck	نیرو روحیه
tucking	نیرو روحیه
couples	زوج نیرو
load spread	انتشار نیرو
emphasizes	نیرو دادن به
emphasizing	نیرو دادن به
order of battle	ترتیب نیرو
ground state	کمترین نیرو
application of a force	فرود نیرو
application of a force	کاربرد نیرو
heam yoei vooly	نظریه نیرو
mechanical disadvantage	نیرو گیری
afforce	نیرو دادن
instinct with force	نیرو یافته
invigorate	نیرو دادن
juice up	نیرو و جان به
invigorating	نیرو بخش
nervine	نیرو بخش پی
tucks	نیرو روحیه
incapacitates	بی نیرو ساختن
incapacitated	بی نیرو ساختن
incapacitate	بی نیرو ساختن
world power	جهان نیرو
super power	ابر نیرو
powering	توان نیرو
power	قدرت نیرو
torque	گشتاور نیرو
generation	تولید نیرو
generations	تولید نیرو
incapacitating	بی نیرو ساختن
powered	توان نیرو
powering	قدرت نیرو
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
extends	باحداکثر نیرو
ti lift one's head	نیرو گرفتن
force	بردار نیرو
forces	بردار نیرو
powered	قدرت نیرو
extending	باحداکثر نیرو
extend	باحداکثر نیرو
mechanics	نیرو برد
forcing	بردار نیرو
impoverish	بی نیرو کردن
impoverished	بی نیرو کردن
breath	نیرو جان
weaken	کم نیرو شدن
weakened	کم نیرو شدن
weakening	کم نیرو شدن
weakens	کم نیرو شدن
dynamometer	نیرو سنج
resultant of force	برایند نیرو
energizing	نیرو بخشیدن
energizes	نیرو بخشیدن
power	توان نیرو
energises	نیرو بخشیدن
powers	توان نیرو
energised	نیرو بخشیدن
impoverishing	بی نیرو کردن
energising	نیرو بخشیدن
breaths	نیرو جان
impoverishes	بی نیرو کردن
energize	نیرو بخشیدن
powers	قدرت نیرو
floor lamp [American]	آباژور زمینی
hypogean	زیر زمینی
earth antenna	انتن زمینی
ground antenna	انتن زمینی
ground wave	موج زمینی
apogee	اوج زمینی
land force n	نیروی زمینی
infernal regions	دیارزیر زمینی
hypogeous	زیر زمینی
hypogeal	زیر زمینی
land combat	نبرد زمینی
groundling	گیاه زمینی
ground waves	امواج زمینی
antenna ground	انتن زمینی
ground track	مسیر زمینی
ground surveillance	تجسس زمینی
floor lamps [American]	آباژورهای زمینی
ground liaison	رابط زمینی
ground forces	نیروهای زمینی
ground forces	نیروی زمینی
ground force	نیروی زمینی
ground control	کنترل زمینی
ground circuit	مدار زمینی
army attache	وابسته زمینی
graze burst	ترکش زمینی
standard lamps [British]	آباژورهای زمینی
floor lamp	اباژور زمینی
army general staff	ستادنیروی زمینی
army forces	نیروهای زمینی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com