English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English Persian
p of the sun نیش افتاب
Search result with all words
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
sunlight نور افتاب
sunlit روشن از فروغ افتاب
sunless بی افتاب
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
sunshine افتاب
sunsets غروب افتاب
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
sun افتاب
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunned افتاب
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
sunning افتاب
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
suns افتاب
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunbeam پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sunbeams پرتو افتاب
sunbeams تیغ افتاب
sunnier افتاب رو
sunniest افتاب رو
sunny افتاب رو
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
bask افتاب خوردن
bask حمام افتاب گرفتن
basked افتاب خوردن
basked حمام افتاب گرفتن
basking افتاب خوردن
basking حمام افتاب گرفتن
basks افتاب خوردن
basks حمام افتاب گرفتن
dawn طلوع افتاب
dawned طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
dislocate افتاب
dislocates افتاب
dislocating افتاب
sunflower گل افتاب گردان
sunflower گیاه افتاب گرا
sunflowers گل افتاب گردان
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunshade افتاب گردان
sunshades افتاب گردان
daisies گل افتاب گردان
daisy گل افتاب گردان
sunrise طلوع افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises طلوع افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
streamer تیغ افتاب
streamers تیغ افتاب
sunstroke افتاب زدگی
sunburn افتاب سوخته کردن
sunburn افتاب زدگی
peep نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
peeping نیش افتاب روزنه
peeps نیش افتاب روزنه
sundial شاخص افتاب
sundials شاخص افتاب
visor افتاب گردان
visors افتاب گردان
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
broiling sun افتاب سوزان
chamaeleon افتاب پرست
chamaeleontis افتاب پرست
cockshut غروب افتاب
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
dry in the sun خشکاندن در افتاب
eclipse of sun افتاب گرفتگی
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
girasole گل افتاب پرست
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
helianthemum چرخ افتاب
helianthemum افتاب چرخ
helianthus گل افتاب گردان
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliograph افتاب نگار
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
heliolatrous افتاب پرست
Other Matches
queen's weather افتاب
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
subsolar در فل افتاب
vizor افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
heliologist افتاب شناس
sun worshipper افتاب پرست
heliophilous افتاب دوست
heliosis افتاب زدگی
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sun beam پرتو افتاب
sun burn افتاب زدگی
sun dried در افتاب خشکانیده
sun struck افتاب زده
sun worship افتاب پرستی
sunbaked افتاب پخته
sunbath حمام افتاب
sunshiny افتاب گیر
sunlike مانند افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
solarization تابش افتاب
heliotherapy معالجه با افتاب
heliotrope گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
heliotropism افتاب گرایی
p of the sun طلوع افتاب
patent to the sun افتاب گیر
visard افتاب گردان
turnsole گل افتاب گردان
roman candle افتاب مهتاب
solarism افسانههای افتاب
sunward سوی افتاب
weather beaten افتاب زده
sun dial افتاب نما مقنطره
side screen چادر افتاب گیر
sun hat کلاه افتاب گیر
sunbaked در افتاب خشک شده
solarize درمعرض افتاب قراردادن
sung hat کلاه افتاب گیر
solisequous تابع گردش افتاب
under the sun در جهان در زیر افتاب
to take the sun افتاب بخود دادن
to sun one self خودرا افتاب دادن
sunbaked حرارت افتاب دیده
insolate در معرض افتاب گذاشتن
sunshiny منور از نور افتاب
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com