English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
river profile نیمرخ رودخانه
Other Matches
reshaping تجدید نیمرخ بازسازی نیمرخ
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
silhouettes نیمرخ
profiling نیمرخ
views نیمرخ
silhouetted نیمرخ
view نیمرخ
section نیمرخ
sections نیمرخ
silhouette نیمرخ
half face نیمرخ
half faced نیمرخ
sideview نیمرخ
viewing نیمرخ
viewed نیمرخ
profile نیمرخ
side view نیمرخ
profiled نیمرخ
side veiw نیمرخ
profiles نیمرخ
physical profile نیمرخ بدنی
set up profiles نیمرخ دادن
shape of cross section نیمرخ عرضی
strict profile نیمرخ کامل
shaped iron فولاد نیمرخ
cross section نیمرخ عرضی
outboard profile نیمرخ خارجی
target array نیمرخ هدف
profile chart نمودار نیمرخ
profile line نیمرخ زمین
test profile نیمرخ ازمون
profile analysis تحلیل نیمرخ
profiling نیمرخ خصوصیات
profile عکس نیمرخ
profiles عکس نیمرخ
profiling عکس نیمرخ
longitudinal section نیمرخ طولی
profile of the road نیمرخ جاده
section of dike نیمرخ راه
profiled عکس نیمرخ
profiled نیمرخ خصوصیات
formed hole سوراخ نیمرخ
profile نیمرخ خصوصیات
profiles نیمرخ خصوصیات
profiled نیمرخ برش عمودی
profile نیمرخ برش عمودی
strict profile view نمای نیمرخ کامل
rolled profile نیمرخ نورد خورده
summits قله در نیمرخ طولی
valley cross section نیمرخ عرضی دره
profiles نیمرخ برش عمودی
gravity dam of triangular section سد وزنی با نیمرخ مثلثی
section of valley نیمرخ عرضی دره
summit قله در نیمرخ طولی
profiling نیمرخ برش عمودی
wide flange نیمرخ بال پهن
vertical curve منحنی در نیمرخ طولی
downstream profile at crown نیمرخ پایاب در کلید
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
crowns ستیغ نیمرخ مهره طاق
crown ستیغ نیمرخ مهره طاق
downstream profile at crown نیمرخ کلید در پایین دست
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
trajectory قسمت اول نیمرخ طولی تنداب
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
trajectories قسمت اول نیمرخ طولی تنداب
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
variable camber flap فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
river gravel شن رودخانه
river line خط رودخانه
river رودخانه
glaciers رودخانه یخ
glacier رودخانه یخ
river clay گل رودخانه
rever رودخانه
rivers رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
bight پیچ رودخانه
headwater بالادست رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
levee کناره رودخانه
head stream سرچشمه رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
potamology مبحث رودخانه ها
conferva علف رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
ostiary دهانه رودخانه
by water از راه رودخانه
euphrates رودخانه فرات
streamed رودخانه ابراهه
river trip گردش رودخانه ای
stethe ساحل رودخانه
the karoon river رودخانه کارون
the river karoon رودخانه کارون
water system رودخانه و شعبات ان
river trip مسافرت رودخانه ای
along the river درامتداد رودخانه
upstream بالای رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
streams رودخانه ابراهه
river bed بستر رودخانه
strands لایه رودخانه
stream رودخانه ابراهه
riverward بطرف رودخانه
riverine سواحل رودخانه
strand لایه رودخانه
riverbed بستر رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
river banks ساحل رودخانه
an open river رودخانه باز
river bank ساحل رودخانه
river beds بستر رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank ساحل نزدیک رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
bank effect اثر کناره رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
upstream بالادست جریان رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
keelboatman کرجی بان رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
span پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
chute شیب تند رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
strath بستر پهن مسیر رودخانه
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com