English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
semisolid نیمه جامد
Search result with all words
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
Other Matches
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
solid جامد
solids جامد
inorganic جامد
illiquid جامد
massy جامد
robust جامد یا
robustly جامد یا
rigid جامد
exanimate جامد
heavyset جامد
solid solution محلول جامد
solid propellant سوخت جامد
solidified جامد کردن
solidifies جامد کردن
solidly بطور جامد
solid state حالت جامد
solidify جامد کردن
soild state حالت جامد
solidifying جامد کردن
solidification تبدیل به جامد
thickened fuel سوخت جامد
soild solution محلول جامد
monoatomic solid جامد تک اتمی
sediment discharge بده جامد
discharge of solids بده جامد
solid fuel سوخت جامد
crystalin solid جامد متبلور
paraffin wax پارافین جامد
insensitive جامد کساد
insensitivity جامد کساد
concretion جامد شدن
monohydrate جامد تک ابه
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
precipitate electrode الکترود حالت جامد
solid state circuitry مدارات حالت جامد
soild state electrode الکترود حالت جامد
solidifying جامد کردن یا شدن
solidified جامد کردن یا شدن
solidifies جامد کردن یا شدن
solidify جامد کردن یا شدن
solid state physics فیزیک حالت جامد
solid state component مولفهء حالت جامد
exploded view شرحی از یک ساختمان جامد
solids ماده جامد سفت
solid ماده جامد سفت
concretely بطور محکم یا جامد
adamant جسم جامد و سخت
adamantly جسم جامد و سخت
solids press down اجسام جامد سوی
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
solid support تکیه گاه جامد
solid state diffusion پخش حالت جامد
solid state device دستگاه حالت جامد
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
pentahedron جسم جامد پنج وجهی
harden تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
three-dimensional و بنابراین به نظر جامد می آید
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
stereography فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
hall effect یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terriers نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
wire frame model نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
chemisorption پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
mid نیمه
half deck نیمه پل
midnight نیمه شب
division line خط نیمه
in noon of night در نیمه شب
part way نیمه
mid- نیمه
semis نیمه
stiffish نیمه شق
semi نیمه
moiety نیمه
migration حرکت در سطح مولکولی از یک جسم جامد به جسم جامددیگر
partially hearing نیمه شنوا
semi-precious نیمه بهادار
half-column نیمه ستون
semi independent نیمه مستقل
semi conductor نیمه هادی
partially sighted نیمه بینا
semi literate نیمه نویسا
semi mechanization نیمه مکانیزه
semiconscious نیمه بیهوش
semihard نیمه محکم
semiconscious نیمه اگاه
semiconscious نیمه هوشیار
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semi-precious نیمه گرانبها
subliminal نیمه خوداگاه
semicolonial نیمه مستعمره
semicolonial نیمه ازاد
sub-tropical نیمه حاره
semicivilized نیمه متمدن
partial fixing نیمه گیرداری
semicinductor نیمه رسانا
half-bat آجر نیمه
quasi public نیمه دولتی
quasi public نیمه عمومی
semi trailer نیمه یدک
semi skilled نیمه ماهر
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi concave نیمه مقعر
semi official نیمه رسمی
second half نیمه دوم
quasi private نیمه خصوصی
preconscious نیمه هشیار
semiarid نیمه خشک
semicinductor نیمه هادی
dwarf wall دیوار نیمه
semiautomatic نیمه خودکار
underemployed نیمه کار
semiarboreal نیمه درختی
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
quasi convex نیمه محدب
solid state نیمه هادی
semipro نیمه حرفهای
semiprivate نیمه خصوصی
subarid نیمه خشک
subfossil نیمه سنگواره
semi-conscious نیمه بیهوش
subovate نیمه بیضی
subsaline نیمه شور
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
semiopaque نیمه کدر
semipublic نیمه همگانی
subadult نیمه بالغ
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
semisynthetic نیمه مصنوعی
semiskilled نیمه ماهر
semirigid نیمه سخت
subacute نیمه حاد
semiopaque نیمه شفاف
semimobile نیمه متحرک
semilustrous نیمه درخشنده
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semierect نیمه ایستاده
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semi-conscious در حال نیمه غش
semidivine نیمه خدا
semidivine نیمه الهی
semidetached نیمه مجزا
semi-final نیمه نهایی
semicrystalline نیمه بلورین
semi-conscious نیمه هشیار
semifixed نیمه ثابت
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semilog نیمه لگاریتمی
semiliquid نیمه مایع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com