Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
translucent
نیمه شفاف
semigloss
نیمه شفاف
semiopaque
نیمه شفاف
semitranslucent
نیمه شفاف
semitransparent
نیمه شفاف
Search result with all words
alabaster
[کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
Other Matches
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
glassine
نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
clearer
شفاف
nitid
شفاف
translucid
شفاف
perspicuous
شفاف
crystalline
شفاف
pellucid
شفاف
hyaline
شفاف
transparency
شفاف
transparencies
شفاف
transpicuous
شفاف
overlaying
شفاف
overlay
شفاف
transparently
شفاف
transparent
شفاف
glaze ice
یخ شفاف
diaphanous
شفاف
crystals
شفاف
crystal
شفاف
clears
شفاف
clearest
شفاف
overlays
شفاف
clear ice
یخ شفاف
clear
شفاف
lucid
شفاف
clear varnish
لاک شفاف
sleekest
صاف شفاف
sleek
صاف شفاف
sleeker
صاف شفاف
sharp image
تصویر شفاف
sharp picture
تصویر شفاف
shellac
لاک شفاف
black ice
یخ شفاف روی اب
clearest
شفاف زدودن
lucidity
شفاف بودن
clearer
شفاف زدودن
clear
شفاف زدودن
tumbler
لیوان
[شفاف]
opaque
غیر شفاف
clears
شفاف زدودن
translucid
شفاف کننده
translucent
نیم شفاف
amorphous
غیر شفاف
transluscent
نیم شفاف
hyaloid
زجاجی شفاف
fluoresce
شفاف شدن
transparent color
رنگ شفاف
clear picture
تصویر شفاف
elucidating
توضیح دادن شفاف
elucidate
توضیح دادن شفاف
elucidates
توضیح دادن شفاف
elucidated
توضیح دادن شفاف
fluoroscope
صفحه شفاف رادیوسکپی
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
Cellophane
لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
dioptrics
مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
xerophthalmia
خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
canopy
پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
to see through
از بین چیزی مات
[غیر شفاف]
دیدن
map template
صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
celluloid
لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
canopies
پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
acrylic
پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
moiety
نیمه
semi
نیمه
mid-
نیمه
mid
نیمه
semis
نیمه
midnight
نیمه شب
part way
نیمه
in noon of night
در نیمه شب
half deck
نیمه پل
stiffish
نیمه شق
division line
خط نیمه
half way
نیمه راه
semipermanent
نیمه جاودان
semiparasitic
نیمه انگلی
semiopaque
نیمه کدر
semipublic
نیمه همگانی
half tracked
نیمه شنی
left heart
نیمه چپ قلب
semihard
نیمه سخت
halvers
نیمه مشترک
semipro
نیمه حرفهای
megrim
درد نیمه سر
midwatch
پاس نیمه شب
semiliquid
نیمه مایع
semilogarithmic
نیمه لگاریتمی
semilate
نیمه دیررس
semilog
نیمه لگاریتمی
semipermeable
نیمه تراوا
middle watch
نگهبانی نیمه شب
semilustrous
نیمه درخشنده
semimobile
نیمه متحرک
semiprivate
نیمه خصوصی
semihard
نیمه محکم
semiactive
نیمه فعال
semi trailer
نیمه یدک
semicolonialism
نیمه مستعمراتی
semi skilled
نیمه ماهر
semi official
نیمه رسمی
second half
نیمه دوم
semiconscious
نیمه هوشیار
quasi convex
نیمه محدب
semiconscious
نیمه اگاه
quasi concave
نیمه مقعر
semiaquatic
نیمه ابزی
semiarboreal
نیمه درختی
semiarid
نیمه خشک
semi literate
نیمه نویسا
semi independent
نیمه مستقل
semi conductor
نیمه هادی
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semicivilized
نیمه متمدن
semicinductor
نیمه رسانا
semicinductor
نیمه هادی
semicolonial
نیمه ازاد
semiautomatic
نیمه خودکار
semicolonial
نیمه مستعمره
quasi commercial
نیمه بازرگانی
semiconscious
نیمه بیهوش
partially hearing
نیمه شنوا
semierect
نیمه قائم
partial fixing
نیمه گیرداری
semifinal
نیمه نهایی
semifixed
نیمه ثابت
semifluid
نیمه ابکی
semiformal
نیمه رسمی
semiofficial
نیمه رسمی
nocturn
عبادت نیمه شب
partially sighted
نیمه بینا
semierect
نیمه ایستاده
semidomesticated
نیمه اهلی
semicrystalline
نیمه متبلور
quasi public
نیمه عمومی
quasi public
نیمه دولتی
quasi private
نیمه خصوصی
semicrystalline
نیمه بلورین
preconscious
نیمه هشیار
semidetached
نیمه مجزا
semidivine
نیمه الهی
semidivine
نیمه خدا
semidome
نیمه گنبد
semigloss
نیمه درخشان
half time
نیمه بازی
subconsciously
نیمه اگاه
semi-precious
نیمه گرانبها
parboil
نیمه پختن
parboiled
نیمه پختن
parboiling
نیمه پختن
parboils
نیمه پختن
half-mast
نیمه افراشتگی
semi-precious
نیمه بهادار
half-mast
نیمه افراشتن
semi-conscious
در حال نیمه غش
semi-conscious
نیمه هشیار
half-column
نیمه ستون
half-timbered
نیمه چوبی
semi
نیمه تاحدی
semis
نیمه تاحدی
subliminal
نیمه خوداگاه
subliminally
نیمه خوداگاه
midway
نیمه راه
sub-tropical
نیمه حاره
underemployed
نیمه کار
midsummer
نیمه تابستان
subconsciously
نیمه هشیار
draft
نیمه نهایی
dwarf wall
دیوار نیمه
subconscious
نیمه اگاه
half
نیمه نخست
aileron
نیمه لچکی
aileron
نیمه سنتوری
subconscious
نیمه هشیار
partial
نیمه کامل
midyear
نیمه سال
inchoate
نیمه تمام
half-bat
آجر نیمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com