English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
semiliquid نیمه مایع
Other Matches
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
fluidal مایع
fulidal مایع
liquid/gas separator مایع
liquid مایع
liquids مایع
waters مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
watering مایع
watered مایع
water مایع
steep مایع
steepest مایع
aneroid بی مایع
gluing چسب مایع
glues چسب مایع
glueing چسب مایع
semiliquid مایع چسبنده
sealing liquid مایع اب بندی
sodium metasilicate شیشه مایع
glue چسب مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
subaqueous زیر مایع
pool cathode tube لامپ مایع
grume مایع چسبناک
semiliquid مایع غلیظ
resolvent <adj.> مایع محلل
semifluid نیم مایع
battery liquid مایع باتری
cryogenic liquid مایع سرمازا
cutback bitumen قیر مایع
deicer مایع ضدیخ
developer liquid مایع فهور
liquid hydrogen هیدروژن مایع
silicate of soda شیشه مایع
antidim مایع ضد تشکیل مه
liquidity index اندیس مایع
absorption liquid مایع جذب
condensation مایع کردن
spinal fluid مایع نخاعی
liquid crystal کریستال مایع
liquid crystals کریستال مایع
anti detonant مایع ضد بدسوزی
soluble glass شیشه مایع
sodium silicate شیشه مایع
liquid propellant خرج مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
liquified petroleum gas گاز مایع
liquefaction مایع شدن
liquid foundation کرم مایع
liquid ammonia امونیاک مایع
liquid air هوای مایع
liquid fuel سوخت مایع
liquidly بشکل مایع
sops غذای مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
liquid nitrogen نیتروژن مایع
liquid propellant سوخت مایع
out back چسب مایع
liquid hydrates مایع هیدراتها
liquid glass شیشه مایع
sop غذای مایع
liquid soap صابون مایع
liquid state حالت مایع
liquescent مایع شونده
liquescence مایع شدگی
liquid gas گاز مایع
vitrous humor مایع زجاجیه
pool cathode کاتد مایع
fluids مایع متحرک
solvent <adj.> مایع محلل
solvents مایع محلل
pool rectifier لامپ مایع
dissolving <adj.> مایع محلل
water glass شیشه مایع
mercury pool tube لامپ مایع
paraffin oil پارافین مایع
liquefied gas گاز مایع
lox اکسیژن مایع
liquefaction تبدیل به مایع
pool tube لامپ مایع
liquefacient مایع کننده
fluid مایع متحرک
coolants مایع سرد کننده
coolants مایع داخل رادیاتور
coolant مایع داخل رادیاتور
cn solution گازاشک اور مایع
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid propellant خرج پرتاب مایع
coolant مایع سرد کننده
liquid rocket راکت سوخت مایع
liquified natural gas گاز مایع طبیعی
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
liquid air هوای مایع شده
liquefiable قابل تبدیل به مایع
liquefacient مایع ترشح کننده
fluidization تبدیل به مایع شدن
fluidize تبدیل به مایع کردن
l.n.g گاز مایع طبیعی
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
hypergol مایع قابل اشتعال
liquid air container مخزن هوای مایع
flammable liquid مایع اشتعال پذیر
csf مایع مغزی- نخاعی
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
diergolic خرج مایع پایدار
diergolic سوخت مایع ثابت
filtrate مایع تصفیه شده
sealing compound مایع درز بند
out back مایع روان شده
filtrate مایع زیر صافی
rapid curing cutback قیر مایع زودگیر
dunked در مایع فرو کردن
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
liquidizing بصورت مایع دراوردن
dunking در مایع فرو کردن
slow curing cutback قیر مایع دیرگیر
supercooled liquid مایع ابر سرد
liquidised بصورت مایع دراوردن
superheated liquid مایع ابر گرم
soldering fluid مایع لحیم کاری
condensation مایع کردن گاز
electrolyte مایع کار الکترولیت
liquidises بصورت مایع دراوردن
dunks در مایع فرو کردن
liquidize بصورت مایع دراوردن
dunk در مایع فرو کردن
liquidising بصورت مایع دراوردن
liquidized بصورت مایع دراوردن
liquidizes بصورت مایع دراوردن
electrolytes مایع کار الکترولیت
eyewash مایع چشم شویی
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
eutectic change تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
ascites جمع شدن مایع در شکم
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
cavitation ایجاد حبابهای داخل یک مایع
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
desorption جدا کردن گاز از مایع
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
liquidating از بین بردن مایع کردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
liquidated از بین بردن مایع کردن
liquidate از بین بردن مایع کردن
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
reflux جریان برگشت مایع برگردان
LCD صفحه نمایش کریستال مایع
spittle مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
thief sample نمونه مایع مخزن ناو
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
pyridine قلیای مایع بیرنگ وازت دار
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
part way نیمه
division line خط نیمه
midnight نیمه شب
half deck نیمه پل
semi نیمه
moiety نیمه
mid نیمه
mid- نیمه
in noon of night در نیمه شب
semis نیمه
stiffish نیمه شق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com