Dictiornary-Farsi | نیمه متبلور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
semicrystalline	نیمه متبلور


Other Matches

overlaps	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap	چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos	روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos	ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate	نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic	نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous	نیمه درخشان نیمه مجلل
splices	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
crystallized	متبلور
crystalline	متبلور
crystallising	متبلور شدن
crystallising	متبلور کردن
crystallize	متبلور کردن
crystallises	متبلور شدن
crystallises	متبلور کردن
crystallised	متبلور شدن
crystallised	متبلور کردن
crystallizes	متبلور کردن
crystallizes	متبلور شدن
crystalin solid	جامد متبلور
amorphous	غیر متبلور
crystalized intelligence	هوش متبلور
crystallization	متبلور شدن
crystallize	متبلور شدن
crystallizing	متبلور شدن
crystallizing	متبلور کردن
crystalization dish	فرف متبلور شدن
hyroquinone	ترکیب متبلور سفیدبفرمول 2
nonehydroscopic powder	خرج غیر متبلور
hexachlorophene	ماده متبلور باکتری کش
flavanone	ماده کتونی متبلور وبیرنگ
sugar	شیرین کردن متبلور شدن
sugars	شیرین کردن متبلور شدن
willemite	سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
semi naufragium	نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
xylose	قند متبلور وغیر قابل تخمیر
half life	نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june	از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
vitrifying	تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
semifinal	مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
crystallises	متبلور کردن متشکل کردن
crystalize	متبلور کردن متشکل کردن
crystallising	متبلور کردن متشکل کردن
crystallize	متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes	متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing	متبلور کردن متشکل کردن
crystallised	متبلور کردن متشکل کردن
mid	نیمه
mid-	نیمه
midnight	نیمه شب
division line	خط نیمه
half deck	نیمه پل
moiety	نیمه
semis	نیمه
part way	نیمه
stiffish	نیمه شق
in noon of night	در نیمه شب
semi	نیمه
half tracked	نیمه شنی
semi independent	نیمه مستقل
semilustrous	نیمه درخشنده
half way	نیمه راه
halvers	نیمه مشترک
semi official	نیمه رسمی
semilog	نیمه لگاریتمی
semi trailer	نیمه یدک
second half	نیمه دوم
semilogarithmic	نیمه لگاریتمی
semi skilled	نیمه ماهر
semiliquid	نیمه مایع
semiactive	نیمه فعال
half time	نیمه بازی
semiarboreal	نیمه درختی
foreconscious	نیمه هشیاری
semiarid	نیمه خشک
semi conductor	نیمه هادی
semiautomatic	نیمه خودکار
semicinductor	نیمه رسانا
semicinductor	نیمه هادی
semipermeable	نیمه تراوا
nocturn	عبادت نیمه شب
semipermanent	نیمه جاودان
half mast high	نیمه افراشته
half loaded	سلاح نیمه پر
semicivilized	نیمه متمدن
semiaquatic	نیمه ابزی
semiopaque	نیمه شفاف
half faced	نیمه کاره
semierect	نیمه ایستاده
semiopaque	نیمه کدر
semiparasitic	نیمه انگلی
semimobile	نیمه متحرک
semidivine	نیمه خدا
megrim	درد نیمه سر
semiconscious	نیمه بیهوش
semiconscious	نیمه اگاه
semiconscious	نیمه هوشیار
partial fixing	نیمه گیرداری
partially hearing	نیمه شنوا
partially sighted	نیمه بینا
quasi concave	نیمه مقعر
semicrystalline	نیمه بلورین
semifinal	نیمه نهایی
semidivine	نیمه الهی
semidetached	نیمه مجزا
semidome	نیمه گنبد
semidomesticated	نیمه اهلی
middle watch	نگهبانی نیمه شب
semierect	نیمه قائم
midyear	نیمه سال
midwatch	پاس نیمه شب
semicolonialism	نیمه مستعمراتی
semicolonial	نیمه مستعمره
semigloss	نیمه درخشان
semigloss	نیمه شفاف
semihard	نیمه سخت
quasi commercial	نیمه بازرگانی
semihard	نیمه محکم
semifluid	نیمه ابکی
semilate	نیمه دیررس
quasi convex	نیمه محدب
left heart	نیمه چپ قلب
semiofficial	نیمه رسمی
semi literate	نیمه نویسا
semicolonial	نیمه ازاد
preconscious	نیمه هشیار
semi mechanization	نیمه مکانیزه
quasi private	نیمه خصوصی
quasi public	نیمه دولتی
semifixed	نیمه ثابت
semiformal	نیمه رسمی
quasi public	نیمه عمومی
semiprivate	نیمه خصوصی
subsaline	نیمه شور
partial	نیمه کامل
semi-conscious	نیمه بیهوش
semi-conscious	در حال نیمه غش
semi-final	نیمه نهایی
semi-precious	نیمه بهادار
semi-precious	نیمه گرانبها
sub-tropical	نیمه حاره
underemployed	نیمه کار
semi-conscious	نیمه هشیار
inchoate	نیمه تمام
subliminal	نیمه خوداگاه
half-mast	نیمه افراشتن
half-mast	نیمه افراشتگی
parboils	نیمه پختن
parboiling	نیمه پختن
parboiled	نیمه پختن
parboil	نیمه پختن
half-timbered	نیمه چوبی
midsummer	نیمه تابستان
half	نیمه نخست
aileron	نیمه لچکی
dwarf wall	دیوار نیمه
half-bat	آجر نیمه
part-time	نیمه وقت
part time	نیمه وقت
half-time	نیمه نخست
first half	نیمه نخست
translucent	نیمه شفاف
draft	نیمه نهایی
drafted	نیمه نهایی
drafts	نیمه نهایی
subconsciously	نیمه اگاه
subconsciously	نیمه هشیار
subconscious	نیمه اگاه
subconscious	نیمه هشیار
aileron	نیمه سنتوری
half-column	نیمه ستون
shaly clay	رس نیمه بلوری
semiterrestrial	نیمه خاکی
semitranslucent	نیمه کدر
backcourt	نیمه دفاعی
semitranslucent	نیمه شفاف
semitransparent	نیمه شفاف
semitropic	نیمه گرمسیری
halfway	نیمه راه
semi-finals	نیمه نهایی
semi finals	نیمه نهایی
semisynthetic	نیمه ترکیبی
before mid night	قبل از نیمه شب
semipro	نیمه حرفهای
demigod	نیمه خدا
semireligious	نیمه مذهبی
brow ague	درد نیمه سر
semipublic	نیمه همگانی
semirigid	نیمه سخت
semiskilled	نیمه ماهر
semisolid	نیمه جامد
semisynthetic	نیمه مصنوعی