English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
half faced نیمه کاره
Search result with all words
partial نیمه کاره بخشی از
Other Matches
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
ad hoc تک کاره
inactive بی کاره
general purpose هر کاره
multipurpose چند کاره
what is he? چه کاره است
jack of all trades همه کاره
versatile همه کاره
multitasking چند کاره
dual purpose gun توپ دو کاره
halfway نصفه کاره
pick چند کاره
jacks of all trades همه کاره
picks چند کاره
do all ادم همه کاره
factotums ادم همه کاره
multiple job processing پردازش چند کاره
i went there particularly to یک کاره انجا رفتم
He is the boss . He runs the show. اوهمه کاره است
multitester سنجه چند کاره
factotum ادم همه کاره
multi meter سنجه چند کاره
A good for nothing person . آدم هیچ کاره
multijob operation عملیات چند کاره
versatility همه کاره بودن
multi purpose machine ماشین چند کاره
slouched ادم بی کاره وبی کفایت
slouches ادم بی کاره وبی کفایت
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
slouching ادم بی کاره وبی کفایت
slouch ادم بی کاره وبی کفایت
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
multifinder گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
protects یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
microsoft DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
semis نیمه
moiety نیمه
semi نیمه
division line خط نیمه
mid نیمه
mid- نیمه
half deck نیمه پل
stiffish نیمه شق
midnight نیمه شب
in noon of night در نیمه شب
part way نیمه
semi conductor نیمه هادی
semicrystalline نیمه متبلور
semi mechanization نیمه مکانیزه
semiconscious نیمه بیهوش
semicrystalline نیمه بلورین
semiconscious نیمه هوشیار
semicolonial نیمه ازاد
semiconscious نیمه اگاه
megrim درد نیمه سر
quasi convex نیمه محدب
midwatch پاس نیمه شب
semicolonial نیمه مستعمره
semicolonialism نیمه مستعمراتی
midyear نیمه سال
semi literate نیمه نویسا
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
second half نیمه دوم
quasi concave نیمه مقعر
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi public نیمه عمومی
quasi public نیمه دولتی
quasi private نیمه خصوصی
partially sighted نیمه بینا
partial fixing نیمه گیرداری
semi trailer نیمه یدک
semiactive نیمه فعال
partially hearing نیمه شنوا
semi independent نیمه مستقل
middle watch نگهبانی نیمه شب
semicivilized نیمه متمدن
semicinductor نیمه رسانا
semicinductor نیمه هادی
semiautomatic نیمه خودکار
semiarid نیمه خشک
preconscious نیمه هشیار
semiarboreal نیمه درختی
semiaquatic نیمه ابزی
nocturn عبادت نیمه شب
half-column نیمه ستون
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
semi-precious نیمه بهادار
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
semisynthetic نیمه مصنوعی
semisolid نیمه جامد
subfossil نیمه سنگواره
subovate نیمه بیضی
half-bat آجر نیمه
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
underemployed نیمه کار
sub-tropical نیمه حاره
semi-precious نیمه گرانبها
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious نیمه هشیار
half-timbered نیمه چوبی
subsaline نیمه شور
semiskilled نیمه ماهر
semirigid نیمه سخت
semihard نیمه سخت
semigloss نیمه شفاف
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semierect نیمه ایستاده
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semidivine نیمه خدا
semidivine نیمه الهی
semihard نیمه محکم
semilate نیمه دیررس
semireligious نیمه مذهبی
semipublic نیمه همگانی
semipro نیمه حرفهای
semiprivate نیمه خصوصی
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
semiopaque نیمه کدر
semiopaque نیمه شفاف
semimobile نیمه متحرک
semilustrous نیمه درخشنده
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semilog نیمه لگاریتمی
semiliquid نیمه مایع
semidetached نیمه مجزا
demigod نیمه خدا
half-time نیمه نخست
subconsciously نیمه هشیار
first half نیمه نخست
translucent نیمه شفاف
halfway نیمه راه
semi-finals نیمه نهایی
semi finals نیمه نهایی
subconsciously نیمه اگاه
midway نیمه راه
inchoate نیمه تمام
half mast high نیمه افراشته
backcourt نیمه دفاعی
drafted نیمه نهایی
draft نیمه نهایی
brow ague درد نیمه سر
drafts نیمه نهایی
foreconscious نیمه هشیاری
subconscious نیمه هشیار
part-time نیمه وقت
part time نیمه وقت
subconscious نیمه اگاه
before mid night قبل از نیمه شب
half loaded سلاح نیمه پر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com