Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
Other Matches
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
data link
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
conservation
[darn]
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
one half of
نیمی از
half
نیمی
half of my time
نیمی ازوقت من
one is half of two
یکی نیمی است از دو
foible
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foibles
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
solgel
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
pendulous
نوسانی
vacillatory
نوسانی
oscillating
نوسانی
oscillatory
نوسانی
swingy
نوسانی
swingable
نوسانی
ichthyocentaur
جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
forte
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
recipocal milling
فرزکاری نوسانی
oscillating resistance
مقاومت نوسانی
pulsation welding
جوشکاری نوسانی
spheroidize
گداختن نوسانی
oscillating motion
حرکت نوسانی
oscillating quantity
کمیت نوسانی
undulation
جنبش نوسانی
oscillating current
جریان نوسانی
oscillating lubricator
روغن ده نوسانی
mutton chop
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
theriaanthropism
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
simple harmonic motion
حرکت نوسانی ساده
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
oscillating sort
جور کردن نوسانی
izod pendulum hammer
چکش نوسانی ایزود
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
yawing
انحراف نوسانی ناو
flails
الت نوسانی هر چیزی
rocks
تکان نوسانی دادن
flailing
الت نوسانی هر چیزی
flailed
الت نوسانی هر چیزی
rocked
تکان نوسانی دادن
flail
الت نوسانی هر چیزی
vacillation
حرکت نوسانی دودلی
rock
تکان نوسانی دادن
half
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
therianthropic
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
en
واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
haploid
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
No less than half the students failed the test.
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
undulaory
موجی نوسانی موج نما
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
minotaur
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
pandean
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
to halve two timbers
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
oscillator
دستگاه تولید برق نوسانی دررادیو
battens
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
batten
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
cycle
سیکل
cycled
سیکل
cycles
سیکل
infrasonic
دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
phonendoscope
شنیده میشوند
cycled
سیکل مدار
hertz
یک سیکل در ثانیه
cycles
سیکل مدار
kilocycle
کیلو سیکل
rankin cycle
سیکل رانکین
training cycle
سیکل اموزشی
alternation
نیم سیکل
hz
سیکل بر ثانیه
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
storage cycle
سیکل انباره
cycle
سیکل مدار
carnot cycle
سیکل کارنو
carbon cycle
سیکل کربن
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
cycle time
زمان سیکل
idling cycle
سیکل بی باری
kc
کیلو سیکل
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
pyxidium
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
kilomega cycle
یک بیلیون سیکل در ثانیه
cycles
تناوب پریود سیکل
kilohertz
هزار سیکل در یک ثانیه
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
cycle
تناوب پریود سیکل
engine cycle
سیکل کاری موتور
flow cycle
سیکل جریان کار
cycled
تناوب پریود سیکل
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
boxes are made of wood
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
kilocycle
کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه
kilo
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
mhz
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
billicycle
cycle kilomega کیلومگا سیکل
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
kilos
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
avoirdupois
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
single
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
salomon damper
خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
gigahertz
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
cycles
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycled
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
plasmodium
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
mhz
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
ballistic
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
back plate
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
in love - engaged - married
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
green manure
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
herdic
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
coated chippings
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
hertz
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند
zeeman
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
palatals
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
frequency
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequencies
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
presentationism
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
blended
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
aluminum paste
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
curing
پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند
superheterodyne
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
pomegrenate design
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
fetches
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetch
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
heir presumptive
وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
familiar
وارد در
comer
وارد
conscious
وارد
infare
وارد
intrant
وارد
hep
وارد
relevant
وارد
pertinenet
وارد به
to make an entry of
وارد
in human shape
بصورت یا
as
<conj.>
<prep.>
بصورت
entrant
وارد شونده
incomer
شخص وارد
inbound
وارد شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com